جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

حتی کمتر از " بدون شرح "

ساعت 4 بعدازظهر پنجم شهریور ماه باشد ودر صف خودپرداز بانک ایستاده باشید  و ...
میگم : قربان چندین نفر در صف هستند، اگر کارتان تمام شده اجازه دهید نفر بعدی کارش را انجام دهد.
میگوید : پولم و دارم میشمورم، اگه شماها بزارین البته.
میگم : میدونم ،‌برای همین میگم اجازه بدین نفر بعدی کارش رو انجام بده.
میگه : همین دیگه، نه نمیدونی،‌حیف بانک تعطیله و الا کاغذش و که به دیوار زدن نشون همتون میدادم، نوشته "پول خود را مقابل باجه بشمارید و الا ..." حالا اگه کم بود کدومتون گردن میگیره.
میگم : !!!
میگه : ای بابا، هواسمون و پرت کردین نفهمیدیم چی شمردیم،‌ای بابا،‌دو ، چهار، شش ...

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

آیا اعدام ناگهانی بیش از هفتاد نفر از زندانیان زندان مشهد صحت دارد ؟

سایت ندای سبز ایران خبر داد که بر اساس شنیده‌ها، طی چند روز گذشته بیش از هفتاد نفر از زندانیان زندان مشهد به صورت ناگهانی اعدام شده‌اند.


به گزارش خبرنگار ندای سبزآزادی از مشهد، بعضی از این افرادا در ارتباط با قاچاق مواد مخدر دستگیر شده بودند، حکم‌های قضایی خود را پیش تر از این دریافت کرده بودند که بر طبق آنها مجازات اعدام شامل حال آنها نمی‌شده است. اما گفته می‌شود. به یکباره و به صورت ناگهانی دستور قضایی مبنی بر اعدام این افراد صادر گردیده است.
این نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی نیست که محکومین به مجازات‌های سبک‌تر به ناگهان اعدام شده‌اند.

گمانه زنی ها حاکی از آن است که این احکام به دستور نهادهای اطلاعات و امنیتی اجرا شده است. بنا بر اطلاعات خبرنگار ندای سبزآزادی، پیش از نیز در پرونده ای مشابه در همین شهر، در اوایل روی کار آمدن دولت نهم هنگامی که رابطۀ یکی از مامورین رده بالای انتظامی-امنیتی با گروههای مواد مخدر روشن می شود، ناگهان بیش از شصت نفر از افراد مربوط به آن پرونده (که اغلب از اهالی تربت جام و تایباد بوده اند) اعدام می شوند که در بین آنها چند نفر از بستگان مامورین نیروی انتظامی نیز وجود داشته‌اند.

ندای سبز ایران مدعی است که طبق اطلاعات بدست آمده، در بین افراد اعدام شدۀ اخیر، نام افراد زیر هجده سال نیز مشاهده شده است.





۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

فاش شدن اسرار سربازان مریخی







آقای حبیبی در سخنرانی خود ( به مناسبت روز خبرنگار) نشان داد بعد از یک سال فکر کردن با خودش به نتیجه رسیده که همه مساله بعد از انتخابات سر این بوده که یک عده مردم را با تیر و تفنگ هدف قرار داده اند و بس. بعد آمده بک قصه درست کرده که 100 مامور که حکما مامور خارجی ها بوده اند زده اند مردم را لت و پار کرده اند تا بحران درست کنند. اولا معلوم نیست این موجودات مریخی چرا هر وقت مسئولان لازم شان دارند پیدا می شوند و بعد هم کسی نمی تواند ردشان را بگیرد. قبلا هم حزب الله گفته بود که اینها که مردم را زده اند ما نبوده ایم. ما هم گفتیم و نوشتیم شما را بخدا بروید این حزب الله نماها را پیدا کنید و بیاورید و مجازات کنید تا ما شما را باور کنیم. که نکردند و تا قیامت هم نخواهند کرد. حالا نوبت رسیده به دبیرکل موتلفه. باید گفت مرد حسابی مگر همه قصه فقط همین بود؟ گیرم 100 تا آدم مامور خارجی می خواستند ناموس نظام را به باد بدهند؛ پس کی ریخت توی ستاد قیطریه؟ کی روزنامه ها را بست؟ کی دختر و پسرها را مینی بوس مینی بوس جمع کرد و به بازداشتگاههای شبیه کهریزک برد؟ در کهریزک هم لابد افراد مامور دول خارجی بودند که نظام را بی ناموس کردند! پس چرا اینقدر این دست آن دست می کنید برای مجازات شان؟ این قصه ها مصداق عالی آن مثل حکیمانه فارسی است که سرتان را زیر برف کرده اید فکر می کنید کسی شما را نمی بیند. آقا! اگر شما نمی بینید و نمی خواهید ببینید دنیا دارد شما را می بیند. کمی از عالم خیال را به نام واقعیت فروختن بیایید بیرون. بعد هم اقاجان اگر بزرگداشت خبرنگار به این ناسزاهاست که شما داده ای همان بهتر که روز خبرنگار نداشته باشیم. روز خبرنگار بوده یا روز عقده گشایی سر خبرنگار؟ کم بیکارشان کردید و زندان شان کردید که حالا دهانتان را باز کرده اید و چشم هاتان را بسته اید؟ 



۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

با اعتصاب غذایم امضا میکنم راهتان را ( مقاومت کنید اما زنده بمانید )

دیشب که پست (خون دهان تو) را که مینوشتم تنها یک فکر تمامی حواسم را به خود مشغول کرده بود  و آنهم این وسعت بیهودگی و این حد از شعار بود که تمامی زندگیم و زندگیمان را اشغال کرده و دیگر هیچ نمانده از من و تو ما جز همان هایی که گفتم و گفته ایم و میگوییم و  . . . 
               لاجرم این وضعیت لعنتی آنقدر خردم کرده که درمانده شده ام، که وامانده ام در مسیر تازه براه افتاده ای که تداومش را آرزو داشتم،‌ و گره خورده در این بی عملی بودم که نمیدانم کی صبح شد ؛ و نمیدانم کی فهمیدم که اعتصاب غذا در بند ظلم شایسسته است و کی درک کرده بودم که چه در اوین و چه در پشت آن دیوارهای بلند لعنتی، فرقی ندارد و همه مان در بند ظلمیم، اما به یاد دارم که همان زمان تصمیم گرفتم من نیز اعتصاب غذایم را شروع کنم، و  حتم دارم که این بهترین راه برای پیوستن به حق خواهی کوهیار و علی و مجید و  . . . است؛ و حتم دارم که هرچند از تاثیر و ارزش گفتن ها و گریستن ها و غم خوردن ها و کنار اوین رفتن ها؛‌در نظرم اندکی کاسته نشده است؛ اما من اینگونه در کنار رفقای عدالت و حقیقت می ایستم تنها یک پیام برای شما دارم از اعماق وجود همه آنها که در نهایت تحسین شما، قطره قطره دارند آب میشوند در غمتان؛ که " مقاومت کنید اما زنده بمانید "

پی نوشت : دیروز این پست نوشته شد و برای رعایت حال دوستان نزدیک به آنها نگفتم که اعتصاب غذایم را شروع کرده ام؛ اما امروز بهتر دیدم که گفته شود و دست به دست شود تا هرکس که این گونه حاضر است مقاومت کند در برابر ظلم، به ما بپیوندد.

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

دوباره فیلتر شدم ، اما ...

فیلتر شده ام؛ همین و بس .

اما هنوز هستم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه

خون دهان تو



هرچه تلاش کردم عاقبت نتواستم چشمانم را بیاموزم که تر نشوند؛ و عاقبت یاداوریم کردند که شرمنده ام ؛ که بی فایده ام ؛ که فقط شعارم بدون شعور؛ من حتی دیگر نمیتوانم در وبلاگم بنویسم؛ وقتی یادم میاید که تو در اعتصاب غذایی و من این سوی دیوارهای بلند اوین؛ آنقدر آسوده وبی خیالم که میروم عصر پنج شنبه ام را با دوستی قدم بزنم و از عدالت و آزادی و کافی شاپ جدید و دنج خیابان فلان و ک س شعر های جدید جنتی و توهمات احمدی نژاد و قصد شرکت در آزمون کارشناسی ارشد و رفاقت و انسانیت از دست رفته و خشونت و ... بگوییم و بشنویم و آخر شب هم خودمان را توصیه کنیم به ایستادگی و مقاومت در این روزها و یادمان بیاید که نرفته ایم درب اوین حتی؛ و... ومن از خودم خجلم، من از همه آنها که دربندند شرمسارم، و نمیدانم برای چه مینویسم، فقط میدانم از همه چیز خودم حالم بهم میخورد، آنقدر پست و اینقدر دور از انسانیت بودن را هیچوقت در خود نمیدیدم؛ هیچوقت فکر نمیکردم روزی برسد که روزهایی بیاید و باشم و کسانی در بند ظلم باشند و ... چرا ؟ چرا؟ میدانید اعتصاب غذا چیست؟ میدانید کهریزک کجا بود؟ همانجا که از شنیدن تعاریفی که از آن شد؛ مغزمان یخ زد؛ آنجا که درهر 24 ساعت یک کف دست نان بود و نصف سیب زمینی؛ اما چاره ای جز تحمل هم نبود برایمان؛ من دیده ام آنجا چه بروز آدم میاید بعد از 5 روز؛ اما،امروز در اوین؛ یازده روز است که کسانی برای آنکه کسی مرگ آزادی و عدالت را باورنکند، خود را از خوردن و آشامیدن محروم کرده اند؛
این چنین پایمردی و ایستادگی شوخی نیست؛
                                            این ها حرف نیست،                                                                          داستان نیست؛ مقاومت است؛                                                                                   
                                      باور درستی انتخاب است 


و این اشک هامان، غم هامان، درد هامان 
                            این ها خون دهان توست که بند نمیاید . . .

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

طنین صدایت ثبت است در خاطرمان تا ابد ...

اولین تیتر اخبار امروز کلمه؛ خبر پایان همه عاشقی هایت بود استاد؛ پایان همان عاشقی های حک شده در روح و جانت؛ همان ها که  میگفتی ننشیند در سخن؛‌
                                   
 ای ایران ایران
                    در روح و جان من میمانی ای وطن (لینک دانلود) به زیر پا افتد آن دلی  که بهر تو نلرزد ...

                      ای ایران ایران --- دور از دامان پاکت دست دگران ؛ بدگوهران ... تو بمان  توبمان

و من با شماهستم استاد؛ کاش شما هم میماندید؛ ما حالمان بد است استاد؛ ما بغض دارد خفه مان میکند  این  روزهای تلخ و راه بر نفس هایمان بسته است سیاهی این ایام؛ این روزها و ماهها هر ساعتشان به خودی خود جان کاه بوده اند؛ چشم هامان را این روزها بهانه ها برای گریستن بسیار بوده و هست؛ و امروز  بهانه گریستن؛ افزون تر.                     
 با آثاری همچون 
               آرزوها :
                           نمی شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره

                        نمی شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

                                                     دلم از اون دلای قدیمیه از اون دلاس

                                                     كه می خواد عاشق كه شد پا روی دنیا بذاره(لینک دانلود)
 
و
            کهکشان عشق :
                              دیدمت ...
 دیدمت ؛ آهسته پرسیدمت ... بردیده بنشاندمت (لینک دانلود)
                                                                           و ...

                                                                      یاد و خاطره اش گرامی باد.

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

محمد مصطفایی و اعضای خانواده او شب گذشته بازداشت شدند

بازداشت اعضای خانواده محمد مصطفایی و بی‌خبری از وی
فرشته حلیمی، همسر محمد مصطفایی و برادرش فرهاد حلیمی، شب گذشته در حدود
ساعت ۱۱ شب، بازداشت شده‌اند و از محمد مصطفایی نیز هیچ اطلاع دقیقی در
دست نیست. به گزارش منابع آگاه، روز گذشته، شنبه دوم مردادماه، محمد
مصطفایی برای اخذ پاره‌ای توضیحات به دادسرای مستقر در زندان اوین مراجعه
کرد و مدت چهار ساعت مورد بازجویی قرار گرفت. پس از آن، عصر دیروز،
نهادهای امنیتی با مراجعه به دفتر مصطفایی، درحالی که حکم جلب وی را
به‌همراه داشتند،‌ برای بازداشتش اقدام کردند اما به دلیل عدم حضور این
وکیل دادگستری در محل، موفق به بازداشتش نشدند. در نهایت، شب گذشته در
حدود ساعت ۱۱، فرشته حلیمی و برادرش فرهاد حلیمی، در حوالی دفتر کار محمد
مصطفایی بازداشت شده‌اند و تا این لحظه هیچ اطلاعی از محل نگهداری آنان
در دست نیست. در چند روز گذشته، محمد مصطفایی، دوبار به صورت تلفنی به
دادسرای مستقر در زندان اوین احضار شده بود. محمد مصطفایی وکالت تعداد
زیادی از نوجوانان محکوم به اعدام را بر عهده داشته است و تا کنون برای
آزادی آن‌ها به همراه فعالان حقوق کودک، گام‌ها موثری برداشته است.

پاسخ مقام معظم رهبری به خداوند متعال


مقام عظمای ولایت
حضرت امام پیغمبر خدا خامنه ای!

احتراما از آنجایی که فتوای اخیر حضرتعالی مبنی بر التزام و اطاعت محض کل نظام هستی از مقام شامخ ولایت  موجب برخی از سوالات و ابهامات در درگاه احدیت گردیده بطوریکه موجب استهزاء و سواستفاده برخی از ملائک و فرشتگان ضدانقلاب مستقر درعرش گردیده است. لذا متمنی است در اسرع وقت تکلیف اینجانب را روشن کنید که آیا التزام مورد نظر حضرتعالی شامل حال ما هم میشود یا خیر؟
ارادتمند- خداوند متعال

متن پاسخ مقام معظم رهبری بدین شرح است:

جناب آقای خداوند
نماینده ولی فقیه در امور خلقت!

صحنه را دیدم. لازم است جنابعالی هرچه زودتر بصیرت خود را افزایش داده و ضمن برائت از سران فتنه  تلاش کنید ضمن رعایت تقوا و اخلاق اسلامی تلاش کنید در خط ولایت و رهبری قرار گیرید و التزام عملی داشته باشید و شئونات اسلامی را هم رعایت کنید درغیر اینصورت برخورد قانونی صورت خواهد
ضمنا مگر قرار نبود بلاهای آسمانی و سیل و زلزله بفرستی برای استکبار جهانی و نظام استبدادی حاکم بر امریکای جهانخوار را ساقط کنی تا ما و محمود جهان را مدیریت کنیم؟ برعکس. شنیدم نشت چاه نفت خلیج مکزیک را هم برایشان درست کردی؟ واقعا تو کی میخواهی بازیگوشی را بگذاری کنار؟
اگر نمیتوانی کارت را درست انجام بدهی بگو تا خودم فکری برای آن بکنم.

والسلام علیکم و رحمت خودت و برکات خودت بر ما
سید علی خامنه ای

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

این چنین اولی داریم ما

اولی : شما شاعر هستید ؟
دومی : بله
اولی : شعر هم میگید ؟

۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

سال گذشته ایران در چنین روزهایی

سهراب اعرابی ۱۹ ساله در زندان اوین زیر شکنجه به شهادت رسید

سهراب اعرابی ۱۹ ساله سال آخر دبیرستان و آماده برای امتحان کنکور در
اعتراضات دهمین دوره ریاست جمهوری در ۳۰ خرداد روز شنبه بازداشت و به
مکان نامعلومی منتقل می‌شود. بعد از پی‌گیری‌های پی‌در پی خانواده
به‌خصوص مادرش متوجه می‌شوند که وی در زندان اوین است. مادر این جوان در
روز سه‌شنبه ۱۶ تیر با گذاشتن کفالت در دادگاه انقلاب هر روز بعدازظهر
منتظر آزادی فرزندش بود. با وجود این‌که این مادر می‌دانست که فرزندش در
زندان اوین است ولی خیلی نگران بود و می‌گفت: «می‌ترسم بچه‌ام را بکشند.
این مادر عکسی از فرزندش تهیه کرده بود و به‌هر زندانی که آزاد می‌شد عکس
عزیزش را نشان می‌داد و از آن‌ها می‌پرسید که آیا او را می‌شناسند و یا
در زندان دیده‌اند؟

او می‌گفت به‌هر کجا و هر کسی مراجعه می‌کنم جواب نمی‌دهند و می‌گویند
صبر کن آزاد می‌شود. این مادر کارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود
تا این‌که یک دفعه از طرف قاضی مرتضوی خبر آمد که سهراب اعرابی در زندان
درگذشته است. خانواده‌اش را خبر کنید تا جنازه فرزندشان را تحویل بگیرند…

تهران:تجمع خانواده‌های بازداشت شده قیام ۱۸ تیر مقابل اوین و دادگاه انقلاب تهران

بنابر خبر دریافتی امروز (شنبه۲۰ تیر) قریب به ۲۵۰ نفر از خانواده‌های
بازداشت‌شدگان تظاهرات مردمی در سال‌گرد قیام ۱۸ تیر در مقابل بی‌دادگاه
انقلاب تهران و نزدیک به ۸۰ نفر از خانواده‌ها دست به تجمع اعتراضی زدند.
خانواده‌ها با در دست داشتن عکس و مشخصات فرزندان و بستگان خود خواهان
تعیین تکلیف و آزادی آنان شدند. اسامی تعدادی از بازداشت‌شدگان روز ۱۸
تیر توسط نیروهای سرکوب‌گر انتظامی و لباس شخصی به قرار زیر است:

۱٫ محمدرضا محمودی ۲۴ ساله لیسانس شیمی در امیرآباد بازداشت شده

۲٫ سارا یدالهی ۲۶ ساله دیپلم در انقلاب بازداشت شده

۳٫ بهاره باقرپناه ۲۳ ساله فوق‌دیپلم کامپیوتر در خیابان ۱۶ آذر بازداشت شده

۴٫ وحید مددی ۲۱ ساله دانش‌جوی تاریخ در انقلاب بازداشت شده

۵٫ سینا محمدی ۱۹ ساله دیپلم در کارگر شمالی بازداشت شده

۶٫ صادق احمدی ۲۸ ساله لیسانس عمران در انقلاب بازداشت شده

۷٫ حشمت شریفی ۲۳ ساله دیپلم و شغل آزاد در جمال‌زاده بازداشت شده

۸٫ محمد آزادی ۲۱ ساله دانش‌جو در امیرآباد بازداشت شده

۹٫ محسن کریمی ۱۸ ساله محصل در امیرآباد بازداشت شده

۱۰٫ مینا رستگار ۲۲ ساله منشی در ولی‌عصر بازداشت شده

۱۱٫ احد وفازاد ۳۱ ساله شغل آزاد(کتاب‌فروش) در انقلاب بازداشت شده

۱۲٫ مرتضا تاکستانی ۲۶ ساله لیسانس ریاضی محض، کارمند در خیابان وصال بازداشت شده

۱۳٫ رضا یونسی ۲۹ ساله لیسانس شیمی شغل آزاد در انقلاب بازداشت شده

۱۴٫ بهادر کلاهی ۲۴ ساله لیسانس حساب‌داری کارمند شرکت خصوصی در امیرآباد
بازداشت شده

۱۵٫ مختار قاسمی ۲۳ ساله فوق‌دیپلم عمران در انقلاب بازداشت شده

۱۶٫ حامد میرزاخانی ۲۲ ساله فوق‌دیپلم کامپیوتر (طراحی)در امیر آباد بازداشت شده

۱۷٫ سعید صباغی ۱۹ ساله محصل

۱۸٫ جلال نوری ۳۰ ساله شغل آزاد در خیابان کارون بازداشت شده

۱۹٫ آیدین میرزایی ۲۵ ساله شغل آزاد دیپلم در کارگر بازداشت شده

۲۰٫ حسین صفری ۲۰ ساله دانش‌جو در انقلاب بازداشت شده

۲۱٫ فرزانه ابوالقاسمی ۲۴ ساله لیسانس روان‌شناسی در امیرآباد بازداشت شده

۲۲٫ ایمان جلالی جعفری ۲۲ ساله دانش‌جو

۲۳٫ امید محمدی ۲۶ ساله شغل آزاد در انقلاب بازداشت شده

۲۴٫ نادر عباسی ۲۷ ساله لیسانس کشاورزی در امیرآباد بازداشت شده

۲۵٫ وحید شاهدی ۲۲ ساله شغل آزاد در خیابان ۱۶ آذر بارداشت شده

۲۶٫ عبدالحمید باغبانی ۳۲ ساله فوق‌دیپلم برق در کارگر بازداشت شده

۲۷٫ معین منصوری ۲۲ ساله فوق‌دیپلم در کارگر بازداشت شده

۲۸٫ سیدمتین حسینی ۱۹ ساله دانش‌جو و طراح در انقلاب بازداشت شده

۲۹٫ عرفان علیداش ۲۵ ساله لیسانس ریاضی و کتاب فروش در انقلاب بازداشت شده

۳۰٫ حسین حسنی ۲۶ ساله لیسانس ادبیات عرب در خیابان ابوریحان بازداشت شده

۳۱٫ محمدرضا پاشایی ۲۶ ساله دیپلم شغل آزاد در امیرآباد بازداشت شده

۳۲٫ علی‌رضا حسامی ۲۳ ساله فوق‌دیپلم کامپیوتر

۳۳٫ مصطفا مجیدی ۲۷ ساله لیسانس مدیریت در انقلاب بازداشت شده

۳۴٫ آرش رادپور ۲۹ ساله شغل آزاد در جمال‌زاده بازداشت شده

۳۵٫ مسعود قاضی ۲۰ ساله شغل آزاد در امیرآباد بازداشت شده

۳۶٫ محمدامیر امینی ۲۶ ساله در انقلاب بازداشت شده

۳۷٫ محمدرضا فرضی متولد ۱۳۵۸ فرزند ابراهیم

این تجمع در حال حاضر در مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب ادامه دارد.
حکومت در هراس از تجمع اعتراضی خانواده‌ها در مقابل دادگاه انقلاب اقدام
به استقرار ۳ ماشین نیروی انتظامی کرده است.

دانشگاه نیم‌بند تهران

پس از حدود یک هفته تعطیلی سیاسی که نظام بر دانشگاه تهران در آستانه‌ی
۱۸ تیر تحمیل کرده و در رسانه‌های حکومتی نیز بازتاب یافته بود، دانشگاه
تهران به‌صورت نیم‌بند باز شد. بازگشایی دانشگاه تهران با وجود همه‌ی
فشارها بر دانش‌جویان این دانشگاه با استقبال دانش‌جویان مواجه شده است.
هر چند در حال حاضر بیش‌تر دانش‌جویان ساکن تهران می‌توانند از
کتاب‌خانه‌های دانشکده‌ها استفاده نمایند اما بازگشایی مجدد دانشگاه
تهران پس از یک هفته جریان عادی را به‌این دانشگاه بازگرداند.

با وجود سپری‌شدن ۱۸ تیر، هنوز بیش‌تر مراکز و دانش‌کده‌های دانشگاه
به‌صورت نیم‌بند دایر بوده و خدمات کاملی به دانش‌جویان ارایه نمی‌دهند.
ساعت‌ کاری دانشکده‌ها از ساعت ۱۶ به ساعت ۳۰/۱۲ کاهش پیدا کرده است.
کتاب‌خانه‌ی مرکزی تنها روزهای سه‌شنبه سرویس‌های عادی خود را ارایه
می‌دهد و دانش‌کده‌ها نیز اغلب در حالت نیمه تعطیل به‌سر می‌برند.

لیست تکمیلی بازداشت شدگان _ شماره یک

۱۰ جولای ۲۰۰۹ – در ادامه گزارش ویژه مجموعه با نام «خرداد خونین» که در
تاریخ ۱۴ تیرماه منتشر شد و اسامی ۷۰۰ بازداشتی و ۳۴ جان‌باخته را
به‌هم‌راه داشت، لیست ۵۵ نفره ذیل به‌عنوان لیست تکمیلی شماره ۱ از افراد
بازداشت یا شناسایی شده اخیر منتشر می‌شود.

هفت بازداشت شده در قزوین (۱۲ تیرماه) و هشت کارمند سفارت انگلستان (۱۲
تیرماه) که هویت آنان احراز نشده است در این لیست ذکر نام نشده‌اند،
هم‌چنین لازم به ذکر است بنابر گزارشات دریافتی فردی به‌نام حمید
مداح‌شورچه از اعضای ستاد آقای موسوی در شهر مشهد پس از درگیری در تحصن
مسجد گوهرشاد و طی مدت بیماری جان خود را از دست داد (۱۲ تیرماه –
نیازمند منابع بیش‌تر).

خاطر نشان می‌سازیم، علی‌رغم گفته‌های دادستان کل کشور مبنی بر تداوم
بازداشت ۵۰۰ بازداشت شده، وقایع پس از انتخابات در ایران، منابع آگاه
آمار حقیقی شهروندان در بازداشت مانده را بسیار بیش از این تعداد برآورد
می‌کنند.

اسامی به ترتیب حروف الفبا:

۱٫ آرش گیتی – ۱۳۸۸/۳/۲۶ – فعال دانش‌جویی دانشگاه زنجان – آزاد شد

۲٫ احمد نصرتی – ۱۳۸۸/۴/۳ – میدان بهارستان – کارمند شهرداری – زندان اوین

۳٫ اشکان رحمانی – ۱۳۸۸/۳/۲۴ – ونک – کتاب‌فروش – زندان اوین

۴٫ اقبال رشیدی – ۱۳۸۸/۴/۱۸ – سقز – مدیر موسسه تبلیغاتی نویسا

۵٫ امیر حسین شمشادی – زندان اوین

۶٫ امیر رییسیان – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – آزاد شد

۷٫ امید سلیمی – ۱۳۸۸/۳/۲۵ – دبیر سابق بخش فرهنگی روزنامه نصف جهان در اصفهان

۸٫ امین میرزایی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – میدان جمهوری – کارمند – زندان اوین

۹٫ باقر یونسیان – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – چهار راه ولی‌عصر – کتابفروش – زندان اوین

۱۰٫ پژمان بختیاری – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – خیابان آزادی – مدرس – زندان اوین

۱۱٫ جلال محمدلو – ۱۳۸۸/۴/۱۴ – عضو جبهه مشارکت -

۱۲٫ حامد محمدی – ۱۳۸۸/۴/۴ -

۱۳٫ حسام سلامت – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – دانش‌جوی رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تهران

۱۴٫ حسام قربانی – ۱۳۸۸/۳/۲۵ – میدان انقلاب – دانش‌جوی گرافیک – زندان اوین

۱۵٫ حسین عبدالهی – ۱۳۸۸/۳/۲۵ – خیابان آزادی – زندان اوین

۱۶٫ حسین علمی – ۱۳۸۸/۳/۲۸ – میدان توپ‌خانه – زندان اوین

۱۷٫ سارا صباغیان – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – آزاد شد

۱۸٫ سروش صائمی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – خیابان آزادی – دانش‌جو دانشگاه آزاد – کمپ کهریزک

۱۹٫ سهند نواری – ۱۳۸۸/۴/۱۲ – کمپ کهریزک

۲۰٫ سینا بذرفروش – ۱۳۸۸/۳/۲۶ – ونک – زندان اوین

۲۱٫ شاهین آقابیگی – ۱۳۸۸/۴/۱ – شغل آزاد – زندان اوین

۲۲٫ صابر ابراهیمی – ۱۳۸۸/۳/۲۴ – میدان ولی‌عصر – زندان اوین

۲۳٫ صادق حبیبی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – خیابان آزادی – جوش‌کار – زندان اوین

۲۴٫ علی اجاقی – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – اصفهان – دبیر انجمن اسلامی دانش‌جویان اصفهان

۲۵٫ علی قاسمی – ۱۳۸۸/۳/۲۶ – فعال دانش‌جویی دانشگاه زنجان – آزاد شد

۲۶٫ علیرضا اصغری – ۱۳۸۸/۳/۳۱ – کارمند – زندان اوین

۲۷٫ عیسی سحرخیز – ۱۳۸۸/۴/۱۳ – روزنامه‌نگار و عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات

۲۸٫ فرهاد رحیمی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – میدان آزادی – دانش‌جوی عمران دانشگاه
آزاد – زندان اوین

۲۹٫ فیض‌اله عرب‌سرخی – ۱۳۸۸/۴/۱۵ – عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

۳۰٫ کاظم بابایی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – میدان انقلاب – زندان اوین

۳۱٫ کاوه مظفری – ۱۳۸۸/۴/۱۸ – عضو کمپین یک میلیون امضا

۳۲٫ کلوتیلد رایس – ۱۳۸۸/۴/۹ – فرودگاه امام خمینی – مدرس دانشگاه اصفهان
– تبعه فرانسه

۳۳٫ کامران نجفی – ۱۳۸۸/۳/۲۷ – ونک – مترجم – زندان اوین

۳۴٫ مازیار نوروزی – ۱۳۸۸/۴/۴ – میدان ولیعصر – زندان اوین

۳۵٫ مجتبی موسوی – ۱۳۸۸/۴/۱۴ – اهواز – عضو جبهه ملی ایران -

۳۶٫ محمد اسماعیل‌زاده – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – فعال دانش‌جویی – زندان بابل

۳۷٫ محمدتقی نعمتی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – منطقه یادگار امام – دانش‌جوی حساب‌داری
– زندان اوین

۳۸٫ محمدرضا یزدان‌پناه – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – عضو جبهه مشارکت -

۳۹٫ محمد سلطانی – ۱۳۸۸/۳/۲۷ – خیابان شریعتی – محصل – زندان اوین

۴۰٫ محمدعلی دادخواه – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – عضو کانون مدافعان حقوق بشر -

۴۱٫ محمدکاظم کریمی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – خیابان ولی‌عصر – شغل تایپیست – زندان اوین

۴۲٫ محمد مهدی‌خانی – ۱۳۸۸/۴/۳ – بهارستان – زندان اوین

۴۳٫ مرتضا رادمنش – ۱۳۸۸/۴/۳ – پارک لاله – کارمند – زندان اوین

۴۴٫ مسعود باستانی – ۱۳۸۸/۴/۱۴ – سردبیر سایت جمهوریت -

۴۵٫ مسعود گرامی – ۱۳۸۸/۳/۲۵ – هفت تیر – زندان اوین

۴۶٫ مسعود محمدی – ۱۳۸۸/۳/۳۱ – خیابان نصرت – کارمند اداره برق – زندان اوین

۴۷٫ مسلم دلشاد – دانش‌جوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران – زندان اوین

۴۸٫ مصطفا قادر پناه – ۱۳۸۸/۳/۲۶ – میدان ولی‌عصر – برق‌کار – زندان اوین

۴۹٫ معین یوسفی – ۱۳۸۸/۳/۲۵ – میدان انقلاب – زندان اوین

۵۰٫ ملیحه دادخواه – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – آزاد شد

۵۱٫ نادر وحیدی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – خیابان آزادی – کارمند – زندان اوین

۵۲٫ هاره دولو – ۱۳۸۸/۴/۱۷ – آزاد شد

۵۳٫ همایون سربازی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – خیابان آزادی – کمپ کهریزک

۵۴٫ یونس سعادتی – ۱۳۸۸/۳/۳۰ – خیابان آزادی – کمپ کهریزک

۵۵٫ نیما کوکلانی – ۱۳۸۸/۴/۱۸ – میدان انقلاب – خواننده رپ

مجموعه فعالان حقوق بشر

در ایران تظاهرکنندگان شعار «مرگ بر دیکتاتور» می‌دادند

خبرگزاری فرانسه ۱۸تیر: در ایران تظاهرکنندگان شعار مرگ بر دیکتاتور
می‌دادند. آن‌ها در خیابان‌های اطراف دانشگاه تهران که محل خشونت‌های
صورت گرفته در ۱۰ سال قبل است تجمع ‌کردند. شاهدان گفتند، بعد از این‌که
شلیک‌های اول گاز اشک‌آور توسط پلیس نتوانست تظاهرکنندگان را متفرق کند و
تعداد تظاهرکنند‌گان افزایش پیدا کرد، پلیس اقدام به وارد کردن نیروهای
کمکی و شلیک سری دوم گاز اشک‌آور کرد .پلیس ضد شورش با تمام قوا برای
فرونشاندن هر گونه گردهمایی از قبل مستقر شده بودند و مقامات ایران،
هم‌چنان در حالت نگرانی و عصبی قرار داشتند.

فراخوان کمپین استقلال کانون وکلای دادگستری

تضمین دادرسی عادلانه و حق دفاع از حقوق مسلم و ابتدایی انسان اجتماعی
است که لازمه تحقق این حق، وجود وکلایی مستقل می‌باشد تا بدون وجود رابطه
رییس و مرئوسی و بدون جانب‌داری نهایت تلاش خود را برای حفظ حقوق عامه از
هر صنف و با هر اندیشه‌ای به‌کار بندد. در همین راستا مطابق بند ۱۴ اسناد
هشتمین کنگره سازمان ملل برای پیش‌گیری از جرایم و رفتار با مجرمان مصوب
۱۹۹۰ با عنوان اصول اساسی نقش وکلا، حمایت کافی از حقوق بشر و آزادی‌های
اساسی که کلیه افراد محق به برخورداری از آن‌ها هستند مستلزم آن است که
کلیه افراد دسترسی موثر به خدمات حقوقی وکلای حرفه‌ای مستقل داشته باشند
و نیز وکلا حق دارند که انجمن‌های حرفه‌ای خودمختاری تشکیل داده یا به
آن‌ها ملحق شوند که نماینده منافع آن‌ها بوده و رکن اجرایی آن‌ها توسط
اعضا انتخاب شود و وظایف خود را بدون مداخله خارجی انجام دهند. هم‌چنین
ماده ۱ لایحه قانونی استقلال کانون وکلای داگستری مصوب ۱۳۳۳ مجلس شورا،
کانون وکلا را موسسه‌ای مستقل و دارای شخصیتی حقوقی می‌داند و بر اساس
ماده ۲۲ این قانون ، تنظیم آیین‌نامه‌های مربوط به امور کانون وکلا
برعهده کانون وکلا بوده که پس از تصویب وزیر دادگستری به موقع اجرا
گذاشته می‌شود.

متاسفانه با گذشت ۵۵ سال از استقلال قانونی کانون وکلای دادگستری که حاصل
مبارزات آزاد اندیشان بی‌شماری بوده و دست‌آوردهای بسیاری در راستای
احقاق حقوق ملت طی این سال‌ها داشته است رییس قوه‌قضاییه در اقدامی
ناگهانی با تصویب آیین‌نامه‌ای خارج از اختیارات قانونی وی، ضربه
ویران‌گر و نهایی بر نهاد مستقل وکالت که پیش‌تر نیز با تاسیس تشکیلات
موازی وکلای دولتی ماده ۱۸۷ قانون برنامه سوم توسعه مورد تعدی قرار گرفته
بود وارد آورد. از آن‌جا که مهم‌ترین پیامد سلب استقلال وکلا و قراردادن
این صنف در چهارچوب غیرقانونی و وابسته، افزون بر ایجاد فشار و از بین
بردن امنیت شغلی وکلا و غربال و پاک‌سازی آن‌ها، موجب نفی حق برخورداری
تک‌تک شهروندان از عدالت قضایی و حق بنیادین دفاع است ما، جمعی از وکلای
دادگستری درجهت احقاق استقلال خویش و به‌منظور دفاع از حقوق ملت و با هدف
ابطال آیین‌نامه مصوب رییس قوه‌قضاییه تا زمان اعاده استقلال کامل کانون
وکلا با تشکیل کمپین استقلال کانون وکلا، اعلام موجودیت کرده و خواستار
پیوستن وکلا و گروه‌های مختلف اجتماعی به این حرکت هستیم.

کمیته گزارش‌گران حقوق بشر

بیانیه «هم‌بستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران»

سپاس از مردم – دبیرخانه‌ی هم‌بستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران

مردم ایران از ۲۲ خرداد تا کنون یعنی حدود یک‌ماه، از خود رشد فکری
شگفت‌انگیزی نشان دادند.آن‌ها برای اولین بار به‌نظر نهادهای حکومتی
بی‌توجهی کرده و نتیجه‌ی اعلام شده از سوی شورای نگهبان را نپذیرفتند.
آن‌ها به خیابان‌ها ریخته و از انفعال خارج شدند. این مبارزه به صورت
خودجوش صورت گرفت.حتا دست به راه‌پیمایی میلیونی زدند. در این
راه‌پیمایی‌های میلیونی اما مسالمت‌آمیز شعور سیاسی خود را به نمایش
گذاشتند. تا آن‌جا که به مردم مربوط بود حتا خون از دماغ کسی نیامد.

با وجود این‌که رهبر جمهوری اسلامی که اینک اصلاح‌طلب‌ها بر این باور
هستند که به‌دلیل تقلب در انتخابات و حذف جمهوریت رژیم به رهبر دولت
کودتایی تبدیل شده است، مردم را به سرکوب شدید تهدید کرد، اما با این حال
مردم دست به نافرمانی مدنی زده و به مقاومت پرداختند که شنبه‌ی سیاه حاصل
مقاومت مدنی و مسالمت‌آمیز مردم از یک سو و سرکوب عریان حکومت از دیگر سو
بود. بنا بر این مقاومت مدنی یا نافرمانی مردم، هر دو روی یک سکه است که
از سوی مردمی گزینش شده که تا پیش از این ،صرفن تماشاگر داوری‌ها و نظرات
رهبر یا شورای نگهبان و سایر نهادهای حکومتی بودند.

به‌هر دلیل مردم صلاح نمی‌دیدند دست به اعتراض بزنند. اما در شرایط فعلی،
مردم این تصمیم را گرفتند و به آن عمل کردند. مبارزات مسالمت‌آمیز از
طریق تظاهرات خیابانی و شعارهای شبانه یا از طریق اینترنت ادامه یافت تا
به دنیا نشان بدهند که این حکومت نماینده‌ی مردم ایران نیست و ایرانیان
خواهان صلح و دموکراسی هستند.

۱۸ تیرماه روزی بود که مردم به دعوت اپوزسیون به خیابان‌ها ریختند تا بار
دیگر ایران تیتر یک بسیاری از خبرگزاری‌های مهم باشد و جنبش آزادی‌خواهی
زنده بماند. امروز خیابان‌های تهران میدان مانور نیرو‌های گوناگون از
امنیتی، لباس‌شخصی، انتظامی، نظامی و شبه‌نظامی بود. این مانور برای
مقابله با مردمی بود که مسالمت‌آمیز و با دست خالی به خیابان‌ها آمده
بودند.

تظاهرات امروز به خوبی نشان‌گر این است که در ایران بسیاری از معادلات بر
هم ریخته و مردم ناراضی از سرکوب واهمه‌ای ندارند. به راستی باید از این
مردم شجاع و خردمند سپاس‌گذار بود. مردم راه اعتراض و مقاومت را یاد
گرفته‌اند. حکومت اما هنوز به شیوه‌ی پیش، بر این گمان است که می‌تواند
با سرکوب و بگیر و ببند، مردم را به خانه‌ها برگرداند. به‌راستی این
گمانی باطل است و حکومت باید بداند که شرایط متفاوت است و مردم تصمیم
گرفته‌اند سرنوشت خود را تغییر بدهند. حکومت به‌صورت افراطی از خشونت
عریان برای سرکوب مردم استفاده می‌کند. این خشونت عریان را تا مرز توحش
ادامه داده است. باید به این لحاظ به حکومت‌گران هشدار داد. زیرا جامعه
را بیش از پیش به دام خشونت می‌کشاند.

هم‌چنین باید از ایرانیان برون‌مرز سپاس‌گذار بود که با هم‌بستگی بی‌نظیر
خود، از هم‌میهنان درون مرز پشتیبانی کرده‌اند. اگر این هم‌بستگی و
پشتیبانی ادامه یابد به‌طور قطع در مبارزات درون مرز تاثیر خواهد داشت.
این مبارزه ادامه دارد.

۱۸ تیر ماه/۱۳۸۸/خورشیدی

اعدام مخالفین سیاسی تحت عنوان جرایم عادی

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بنا به گزارشات رسیده از زندان گوهردشت کرج، یکی از اعدامی‌های ۱۰ تیرماه
جوانی به‌نام سعید الهیاری است که به‌خاطر درگیری با نیروهای انتظامی
دستگیر شده بود.

سعید الهیاری ۲۳ ساله از ۲ سال پیش در بند ۴ زندان گوهردشت کرج زندانی
بود. زندانی سعید الهیاری بعد از این‌که با نیروهای انتظامی درگیر شد
دستگیر و از ۲ سال پیش به زندان گوهردشت کرج منتقل شد. او از آن زمان تا
روز سه‌شنبه ۹ تیرماه در این زندان به‌سر می‌برد. او روز سه‌شنبه ۹
تیرماه هم‌راه با ناصر خیرالهی و ۴ زندانی دیگر برای اجرای حکم اعدام به
زندان اوین منتقل شدند و در روز چهارشنبه ۱۰ تیرماه در زندان اوین به‌
دار آویخته شد.

از هویت ۶ نفری که در ۱۰ تیرماه اعدام شدند تا به‌حال هویت ۲ نفر مشخص
شده است و هر دو زندانی به‌دلیل اعتراض به سیاست‌های رژیم دستگیر، زندانی
و اعدام شدند. این‌گونه اعدام‌ها، اعدام‌های سیاسی محسوب می‌شود. هنوز از
هویت ۴ نفر دیگر خبری در دست نیست و رسانه‌های خبری رژیم اسامی ۶ نفر که
در ۱۰ تیرماه اعدام شدند را اعلام نکرده‌اند.

از شیوه‌های معمول این رژیم است که مخالفین خود را با اتهامات دیگری اعدام می‌کند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، اعدام ۲ زندانی مخالف این رژیم که
هویت آن‌ها مشخص شده و به‌دلیل مخالفت با این رژیم اعدام شده‌اند را
محکوم می‌کند. از سازمان‌های حقوق بشری و مراجع بین المللی خواستار
اقدامات فوری برای متوقف‌کردن اعدام‌ها در ایران و به‌خصوص اعدام
زندانیان سیاسی تحت عناوین دیگری است.

۱۹ تیر ۱۳۸۸ برابر با ۱۰ جولای ۲۰۰۹

۱۲ مغازه در بازار سنتی اردلان سقز پلمپ شد

نیروهای انتظامی صبح روز شنبه ۲۰ تیرماه، ۱۲ مغازه در بازار سنتی اردلان
در خیابان امام سقز را پلمپ کردند. این اقدام با هدف جلوگیری از تشویق
بازاریان و اصناف برای شرکت در اعتصاب ۲۲ تیرماه بیستمین سال‌گرد ترور
دکتر قاسم‌لو دبیرکل اسبق حزب دمکرات کردستان ایران انجام شده است.
صاحبان این مغازه‌ها متهم هستند که در تشویق بازاریان سقز به اعتصاب نقش
فعال دارند. گفته می‌شود نیروی انتظامی به صاحبان مغازه‌ها اخطار داده در
صورت حضور در مجامع عمومی و هرگونه حرکت اعتراضی با آنان به شدت برخورد
خواهد شد و مغازه های آنان به نفع نظام ضبط می‌شود.

خبرنگار آزاد شده زندان ایران و بازجویی‌های آن‌را توصیف می‌کند

«آسوشیتدپرس ۱۰ جولای ۲۰۰۹ – آتن – یونان – یک خبرنگار انگلیسی یونانی که
از زندان ایران آزاد شده است روز جمعه گفت که به‌او چشم‌بند زده بودند.
در سلول انفرادی قرار داشت و بارها مورد بازجویی قرار گرفت.

ایاسون آتاناسیادیس (Iason Athanasiadis) گفت که راه‌روهای اوین،
اصلی‌ترین زندان تهران، مملو از تظاهرکنندگان دستگیر شده در دوران
شورش‌های تودهیی بعد از انتخابات مورد اختلاف ریاست‌جمهوری ۱۲ ژوئن بود.

او گفت که به‌مدت ۱۸ روز در آن‌جا نگه‌داشته شد و به اتهام جاسوسی مورد
بازجویی قرار گرفت.

آتاناسیادیس پس از بازگشت به آتن، در جایی‌که والدین وی زندگی می‌کنند طی
مصاحبه‌ایی با آسوشیتدپرس گفت: «تا حد انفجار از افرادی که در شورش‌های
خیابانی دستگیر شده بودند پر شده بود.» او گفت: «مردم روی زمین به صف
نشسته بودند. سایرین پشت میزهای کوچک در همان راه‌رو مورد بازجویی قرار
می‌گرفتند چرا که اتاق‌های بازجویی پر بود.» من سوال‌ها و فریادها و
سیلی‌زدن‌های گاه و بیگاه را از اتاق‌های بازجویی می‌شنیدم.»

او در ۵ جولای پس از درخواست دولت یونان آزاد شد. آتاناسیادیس ۳۰ ساله که
به زبان فارسی صحبت می‌کند یک خبرنگار آزاد است و برای واشنگتن تایمز کار
می‌کند. او گفت که تنها در یک سلول ۱٫۵ متر در ۲٫۵ متری نگه‌داری شده بود
و چندین بازجویی طولانی مدت، در حالی‌که عمدتن چشم‌بند داشت از وی صورت
گرفت…

به‌نظر می‌رسید سیستم در آن‌جا این‌طور کار می‌کند که اگر به کسی مظنون
هستند (نیروهای امنیتی می‌گویند) خوب او را دستگیر کنید…

آزادی دو دانش‌جوی خوابگاه گلشن

بنا بر خبر دریافتی روز پنج‌شنبه ۱۸ تیر دو نفر از بازداشت‌شدگان خوابگاه
گلشن دانشگاه امیرکبیر را ساعت ۳ نصفه شب آزاد کردند.

آمادگی مردم برای اعتراض در روز ۳۰ تیر

ملت ایران خود را برای قیام همگانی در روز ۳۰ تیرماه آماده می‌کند. اقشار
مختلف مردم ایران در سال‌روز قیام تاریخی ملت ایران در دفاع از دولت دکتر
مصدق که در ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ رخ داد آماده می‌شوند. ملت ایران برای مقابله
با دولت کودتا سعی دارند از همه‌ی فرصت‌های تاریخی استفاده نماید. با
توجه به تاریخ شکوه‌مند این مرز و بوم و رخ‌داد قیام‌های گوناگون به‌نظر
می‌رسد نظام حاکم با چالش جدی مواجه شده است. زیرا تقریبن هر ۱۰ روز
یک‌بار درتاریخ معاصر ایران یک قیام یا حرکت آزادی‌خواهانه صورت گرفته
است که ملت با توسل جستن و گرامی‌داشت این روزها ندای حق‌طلبی و
آزادی‌خواهی خود را به گوش جهانیان خواهند رساند. گروه‌های خودجوش مردمی
در حال ترتیب‌دادن حرکت اعتراضی در سال‌گرد قیام تاریخی ملت ایران در ۳۰
تیر و در دفاع از دولت ملی مصدق هستند که با این بهانه اعتراض خود را به
سیاست‌های دیکتاتوری حکومت نشان دهند.

انتقال بازداشت شدگان روز ۱۸ تیر، به زندان اوین

«۱۰ جولای ۲۰۰۹ – افراد بازداشت شده در روز ۱۸ تیر، امروز به زندان اوین
منتقل شدند، هم‌چنان از تعداد و هویت اکثر افراد بازداشت شده اطلاعی در
دست نیست. تعداد افراد منتقل شده به زندان اوین بر اساس گفته شاهدان
عینی، کمتر از ۱۵۰ نفر اعلام شده است .

امروز نیز خانواده‌های بسیاری از بازداشت‌شدگان و به‌ویژه بازداشت‌شدگان
در ۱۸ تیر، در مقابل زندان اوین حضور داشتند و در پی حضور خانواده‌ها، به
آن‌ها اعلام شده است که روز شنبه، با هم‌راه داشتن سند، به دادگاه انقلاب
مراجعه کرده تا با قرار دادن وثیقه افراد بازداشت شده آزاد شوند.

هم‌چنین امروز تعدادی از افراد بازداشت شده روز ۱۸ تیر که زیر سن قانونی
(۱۸ سال) بودند آزاد شدند.

فعالان حقوق بشر در ایران

اسلامپور بار دیگر احضار شد

بنا بر اخبار رسیده از کرمانشاه آقای اسلامپور سردبیر روزنامه نوای وقت
کرمانشاه روز پنج‌شنبه گذشته طی احضاریه‌ای به دادگاه فراخوانده شد.

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

بهانه هایی برای بودن

این روزها؛ هر روزش  که میگذرد، ؛ احساس میکنم؛ سخت تر چیزی پیدا میشود که بتواند، لبخند را نه تنها بر روی لبانم، بلکه به غم انگیز ترین قسمتهای تاریک و افسرده خاطرات هین ایام درونم؛ بیاورد.
آری؛
       آری، . . . 
              بهانه ها؛
                           بهانه های شادی؛        احساس های بهانه گیرکُن؛    
                                                                                           احساس غیرقابل توصیف اولین بوسه ؛

                بهانه های   ماندن ، . . . 
                                                این روزها خیلی کم شده اند؛          
                این روزها؛
                                شادی هایمان؛  سیاهپوش اند از وسعت تلخی های همین روزهامان؛
و
                    اما آن اندک؛ همین اندک بهانه های باقی؛ 
                                                   خوبند؛
                                                           خیلی خوبند؛ خیلی می ارزند.


۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

چه كسی میگوید كه گرانی اینجاست؟



دوره ارزانی است !

چه شرافت ارزان!

تن عریان ارزان!


و دروغ از همه چیز ارزانتر!



چه كسی میگوید كه گرانی اینجاست؟

آبرو قیمت یك تكه نان!

و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!

دکتر سروش خواستار کناره گیری فوری آقای خامنه ای شد

دکتر سروش در نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای خواستار کناره گیری
او از قدرت شد.

سروش در نامه ای که در نوع خود بی سابقه است خامنه ای را در سراشیبی سقوط
و هبوط سیاسی می بیند و از نظر جسمی نیز او را در آستانه از دست رفتن
قوای ناطقه و چه بسا عاقله می داند.

او می نویسد: «نطق چهاردهم خرداد هزار و سیصد و هشتاد و نه شما را همه
شنیدیم. خطابه‌ای پر خطا بود. لغزش‌های ذهنی ‌و زبانی در آن موج میزد.
نشان از فتور در قوه ناطقه داشت. خطیب زبر دست ما که در دوران سی‌ ساله
پس از انقلاب به چالاکی از همه سخنوران پیشی‌ گرفته بود، آن روز سخت
آشفته و نا توان مینمود.»

ارزیابی سروش آن است که در آن روز «تماشاچیان از او انتظار حمله داشتند
اما او قوت دفاع هم نداشت. هم نطق خشکیده بود هم منطق. نه خوب سخن میگفت
نه سخن خوب میگفت.نه به نقل وفا میکرد نه به عقل. ناطقه و عاقله گویی با
هم فرو خفته بودند.»

سروش که پیام خود را در سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی منتشر کرده می
گوید: «آقای خامنه ای، وقتی‌ بر سر کار آمدید، در خیال، شریعتی ‌غرب
ندیده‌ای را میدیدم که عنان سیاست را به دست گرفته است. فقه و فلسفه و
تفسیر نمیداند، به عوض اهل تاریخ و هنر و بلاغت است. زمان که گذشت و
استبداد نظری وعملی، شما را به سوء تدبیر و ستمگری کشاند و مداحان و
متملقان بر شما جوشیدند و ناصحان و ناقدان به زنجیر و زندان افتادند ونظم
ملک پریشان شد وبانگ بینوایان بر آمد و دست تطاول حرامیان در اموال و
نفوس بیگناهان گشوده شد.»

سروش نتیجه می گیرد: «بر من آشکار شد که جامه ریاست و ولایت را بر اندام
شما نیک نبریده اند و روح خسته و خواب آلوده تاریخ در نیمه شبی‌ تاریک،
کلید این ملک را ناسنجیده به دست شما داده است. روزی نبود که از شجره
خبیثه استبداد حنظلی فرو نیفتد و سری را نشکند یا کامی‌ را تلخ نکند. به
دعا با خدا می‌گفتم ایرانی ‌را از هلاکت و سلطانی را از سوء سیاست برهان،
اما طناب توحش که سخت تر شد و آتش اختناق که بالاتر گرفت دانستم کار فقط
از دعا نمی‌رود. سالها نیک خواهانه نصیحت کردم و امیدوارانه دل به تاثیر
بستم، اما "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" و بیمار رنجورتر شد. بیمار ما
خیال اندیش شده بود. نصیحت ها را دروغ و دغلبازی و نقدها را توطئه و
براندازی می دید و جرم‌های جاسوسی و ناموسی برای ناقدان میتراشید و آنان
را به زجر و زنجیر می کشید.»

از نگاه سروش آقای خامنه ای «ولایت معنوی که از ابتدا نداشت، ولایت سیاسی
را هم در انتها درباخت.»

او خطاب به خامنه ای می گوید: «بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای
آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟»

دکتر سروش به خامنه ای پیشنهاد می کند که از قدرت کناره بگیرد و از
ستمهایی که کرده است توبه کند: «خوش تر آن است که مقام رهبری خود لبیک
گویان ردای نا باندام ریاست را از تن بیرون کند ‌و چون آدم ابوالبشر
کلمات توبه را بر زبان آرد و از بهشت آسمانی ولایت آرام بر زمین رعیت
بنشیند و با حوای خود آسوده زندگی‌ کند و برادرکشی ‌هابیل و قابیل را
ببیند‌ و رازدان تاریخ شود. بدین سان، دست کم، خطیبی باقی‌ میماند تا
فارغ از سودای ریاست به ارشاد و موعظت بپردازد و به عهد امانت وفا کند
مگر دیگر بار با کرامت و رخصت مردم در "مسجد کرامت" تردد کند و به شکرانه
سلامت "درویشان بی‌نوا را تفقّد کند".

راه حل جانشین به نظر سروش این است که اگر خامنه ای از قدرت کناره نجوید،
«خفتگان مجلس خبرگان سر از خواب غفلت بر آورند و بند اسارت بشکنند و
روزگار ولایت جائره را به سر آورند». ولی خود می گوید که «امید بستن به
سرد مزاجان گرمخانه خبرگان که مشاطگان قدرت اند و رطب خوردگان ولایت، آب
به غربال پیمودن و گره بر باد زدن نیست».

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

منتظر مستند سوم می مانیم که در آن سربازان گمنام بالاخره مسئولیت قتل را گردن بگیرند.

پخش مستند تقاطع از صدا و سیما که جنگ نرم تری از قبل با ماجرای قتل ندا آقاسلطان در پیش گرفته است و می خواهد عوامل ناشناخته و اگر بشود مجاهدین خلق را مسئول قتل ندا فرانماید گام بلندی به جلو محسوب می شود! نه واقعا جدی. نظام ولایی هر کاری کرد که این بختک رسواکننده را از خود دور کند و از جمله به شیوه ای رسواتر از قتل ندا در ماه ژانویه (دی ماه 88) مثلا مستندی را به جهانیان عرضه کرد که در آن با کمک گرفتن از طرز توهم زدن بازجوهای سپاه مدعی می شد که ندا صحنه قتل خود را بازی کرده است! یادتان هست؟ خب یادتان هم هست که این نامستند موضوع صفحه اول وطن امروز روزنامه وابسته به حلقه رسانه ای سپاه بود؟ برای یادآوری شما و وطن امروزی ها و سپاهی ها و بازجوها و کلیپ سازان مبارز که آن نامستند را ساختند گزارش صفحه اول وطن امروز شماره 326 (14 دی ماه 88) را عینا بازنشر می کنیم. شاید وجدانی که ندارند تکان بخورد و به یک عذرخواهی از خانواده ندا تن دهند: «ما را ببخشید که دوست داشتیم وانمود کنیم ندا صحنه قتل اش را بازی کرده است و بعد در راه بیمارستان به قتل رسیده است. ما در فیلم تازه ای که صدا و سیمای ولایت ساخته قبول کرده ایم که ندا در همان خیابان کشته شده.» منتظر مستند سوم می مانیم که در آن سربازان گمنام بالاخره مسئولیت قتل را گردن بگیرند.


صفحه اول وطن امروز شماره 326 (14 دی ماه 88):



جزئيات تازه از قتل ندا

گروه سیاسی: ندا آقا سلطان و قتل وی در جریان حوادث پس از انتخابات، سوژه‌ای برای حامیان داخلی موسوی و رسانه‌های خارجی حامی وی شد تا وی را به عنوان‌نماد مظلوم‌ نمایی خود قرار داده و با انتشار غیر قابل برآورد آن در تمام رسانه‌های دنیا، اقدام به پیگیری اهداف خود کردند. این روز‌ها زوایای مختلفی از دروغ‌پردازی‌های سران جریان موسوم به سبز، از‌حوادث پس از انتخابات تاکنون آشکار شده و همین موضوع نه‌تنها موجب بی‌اعتباری‌آنها که باعث خشم ملت نسبت به آنها و درخواست برخورد شدید دستگاه قضا با این هتاکان و دروغگویان شده است. این روزها که عامل اصلی حوادث انتخابات یعنی موسوی، خود به دروغ بودن محرک اصلی آشوب‌ها ـ یعنی ادعای تقلب ـ معترف شده و پروژه‌های مضحکی چون سعیده‌پور‌آقایی، ترانه موسوی، عاطفه امام و در راس آنها پروژه خنده‌دار «72 تن» تشت رسوایی این جماعت شده؛ افشای پشت پرده قتل ندا‌آقا سلطان می‌تواند اوج نفاق و شیطان صفتی هدایت‌کنندگان آشوب‌های پس از انتخابات در تهران را هویدا کند.
طی چند هفته اخیر فیلمی جدید و ارزیابی شده از صحنه معروف قتل ندا آقا سلطان در فضای سایبر منتشر شده كه بررسی آن نشان می‌دهد، قتل ندا آقا سلطان، بسیار مشکوک و یک پروژه طراحی شده از سوی عوامل سرویس‌های امنیتی انگلیس و آمريكا بوده است. تناقضات این فیلم و نیز اظهارات آرش حجازی به عنوان فرد حاضر در صحنه و متهم اصلی قتل ندا آقاسلطان از یک سناریوی از قبل طراحی شده برای این موضوع خبر می‌دهد. براساس تحلیل و بررسی‌های تهیه‌کنندگان این فیلم مستند، آقا سلطان در این صحنه کشته نشده و در جای دیگری به قتل رسیده است. 
انتشار این فیلم جدید از قتل ندا آقاسلطان که بر فرضیه قوی صحنه‌سازی بودن این ماجرا صحه می‌گذارد، ابعاد فاجعه‌باری از تلاش سرویس‌های اطلاعاتی غرب و همراهان داخلی آنها در حوادث اخیر را آشکار می‌کند. 

در این مستند، گفته می‌شود که ندا آقاسلطان با همکاری عوامل بیگانه در لحظه فیلمبرداری از صحنه ساختگی قتل خود، با دستگاه یا کیسه‌ای مخصوص، خون را روی صورت خود جاری می‌کند. همچنین تناقض‌های آشکار عکس معروف ندا آقا سلطان با فیلم پخش شده از وی نشان از زوایای پنهان این توطئه دارد. بر اساس بررسی‌های صورت گرفته روی این فیلم، ندا آقا سلطان در این سناریو، خود همکاری می‌کرده و پس از اینکه همراه با آرش حجازی وارد خودرو برای انتقال به بیمارستان شده، توسط یکی از همراهان کشته می‌شود. گفتنی است، از همان روزی که فیلم با کیفیت بالای قتل ندا آقاسلطان برای اولین بار از CNN پخش و پيگيري آن به بي‌بي‌سي فارسي سپرده شد، با توجه به شواهد موجود، از جمله کیفیت فیلمبرداری، فاصله فیلمبرداری از محل درگیری، خلوت بودن خیابان، اسلحه به کار برده شده، زاویه اصابت گلوله و اصابت گلوله از فاصله نزدیک(بر اساس گزارش پزشکی قانونی)، فرار آرش حجازی به انگلیس در روز بعد از قتل، ارتباطات حجازی در انگلیس و شواهد دیگر، این فرضیه مطرح شد که آقاسلطان با طراحی سرویس‌هاي جاسوسی انگلیس و آمريكا وعاملیت بخشی از هواداران موسوی به قتل رسیده است.

طرح این فرضیه توسط رسانه‌های انقلابی و شواهد ارائه شده برای آن در روزهای پس از پخش فیلم 
در CNN و بی بی سی فارسی، خشم رسانه‌های بیگانه و همراهان داخلی آنها را برانگیخت به طوری که پس از آن به ورطه تناقض‌گویی و ‌فحاشی افتادند.
 
جزئیات این قتل شیطانی 
در ابتدای صحنه فیلم معروف ندا آقا سلطان، آرش حجازی به همراه مربی موسیقی ندا آقاسلطان، وی را روی زمین نشانده و دراز می‌کنند. نخستین موضوعی که بسیار جلب توجه می‌کند، حجم خون فراوانی است که روی زمین و زیرپای ندا آقا سلطان ریخته شده است و این در حالی است که این حجم انبوه خون تناسبی با خون ریخته شده بر گلوی ندا آقا سلطان و دستان این 2 نفر که به ادعای خود می‌خواستند مانع خونریزی شوند، ‌ندارد. مورد قابل توجه دیگر رفتار عادی اطرافیان است. در همان ابتدای فیلم به خوبی مشخص است که عابران اندک خیابان در حال رفت و آمد عادی خود هستند. ولی این آرش حجازی و مربی موسیقی ندا هستند که هیجان زده شده‌اند. اگر شلیکی صورت گرفته بود، چرا عابران رفت و آمد عادی خود را داشتند. در این فیلم به وضوح مشخص است که آرش حجازی در لحظه‌ای که ندا را روی زمین دراز می‌کند به دوربین نگاه می‌کند و در واقع کاملا مشهود است که وی به دنبال آن است که ببیند آیا دوربین صحنه را تعقیب می‌کند و در واقع کلیت صحنه را در نظر می‌گیرد. پس از دراز کردن ندا روی زمین، برای جلب توجه مردم، آرش حجازی فریاد می‌زند[ندا] تیر خورده! قطعاً این موضوع هم برای جلب توجه مردم اطراف که در حال رفت و آمد عادی خود هستند، است و هم اینکه در حال گفتن دیالوگ مربوط به این فیلم هستند. دوربین بلافاصله پس از تصویربرداری از پایین بدن ندا ـ برای به تصویر کشیدن خونی که روی زمین ریخته شده ـ به بالای بدن وی می‌رود. در این لحظه به نظر می‌رسد که ندا به دوربین نگاه می‌کند و بلافاصله نگاه خود را از دوربین برمی‌گرداند. در این هنگام مربی ندا فریاد می‌زند که «ندا بمون، ندا نرو، ندا مقاومت کن»، این دیالوگ قطعا غلظت احساسی این فیلم را افزایش می‌دهد. آرش حجازی نیز به همراه مربی ندا، دست بر گلوی وی گذاشته‌اند و به اصطلاح می‌خواهند مانع خونریزی شوند. در ادامه فیلم، خون از دهان و بینی ندا خارج می‌شود و فردی که بالای سر ندا ایستاده داد می‌زند که «مُرد آقا، مُرد». در ادامه همین شخص دوباره فریاد می‌زند «مُرد» و اقدام به فریاد زدن و داد کشیدن می‌کند! این فرد همچنین با به زبان راندن برخی الفاظ رکیک
 
ـ مخاطب وی مسؤولانند ـ سعی بر آن دارد که واکنش خود به دیدن این صحنه دلخراش را با این الفاظ رکیک انجام دهد تا به نوعی حس قضاوت این صحنه را در بینندگان به وجود آورد.
 
آرش حجازی در بی‌بی‌سی فارسی
 
آرش حجازی پس از خروج از كشور در گفت‌و‌گو با بی‌بی‌سی فارسی در توضیح این اتفاق می‌گوید: «سر و صدا را در خیابان شنیدم و تصمیم گرفتم بیرون بیایم و ببینم که چه خبره. خیابان خسروی را تا انتها رفتم و رسیدم به خیابان کارگر تا اینکه رسیدم به جایی که مردم جمع شده بودند و 50‌متر پایین‌تر پلیس ضد‌شورش با موتورهاشون ایستاده بودند و مردم را عقب می‌راندند. در یک لحظه گاز اشک‌‌آور بین مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند. در همان زمان پلیس به سمت مردم حرکت کرد با موتور و مردم در خیابان خسروی دویدند. ندا هم در میان اون مردم بود (چطوری ندا را می‌شناخت؟!) و می‌دیدمش و مرتب در تمام این مدت ما ایشون رو می‌دیدیم. ما همین‌طور دور شدیم تا به تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی رسیدیم، جایی که مردم پراکنده شدن دیگه و چند نفری ایستاده بودند که ببینن چیکار باید بکنن که در اون لحظه ما صدای تیری رو شنیدیم. من از دوستی که کنارم ایستاده بود پرسیدم که این چی بود؟ گلوله بود؟ و اون گفت که نه. می‌گن که گلوله‌های پلاستیکی دارن. منتها در همان لحظه من برگشتم و دیدم خون از سینه خانم ندا که در یک متری من ایستاده بود داره فواره می‌زنه! من به طرف ایشون رفتم و به کمک فردی که فکر می‌کردم پدرشونه و بعدا شنیدم که معلم موسیقیشونه، روی زمین خواباندیم و سعی کردم که با فشار دستم جریان خون رو متوقف کنم ولی گلوله به آئورت ایشون خورده بود و ریه ایشون رو پاره کرده بود. گلوله از جلو وارد شده بود به سینه ایشون. متأسفانه نتوانستم کاری برای ایشون بکنم. متأسفانه هر چه فشار به سینه ایشون آوردم وقتی که آئورت ایشون پاره شده بود، خون در مدت 30ثانیه، 40 ثانیه از بدن خالی شد». حجازی این گمانه که ممکن است شلیک از سوی نیروی انتظامی نباشد را رد کرد و گفت: مردم نه سلاح سرد حمل می‌کردند و نه سلاح گرم. تنها سلاحشون صداشون بود که اون هم چند روز قبل از این اتفاق، مردم در سکوت راهپیمایی می‌کردند و هیچ‌کس جلوی ایشون نبود. مردم کنار ایشون راهپیمایی می‌کردند. موقعی که صدای گلوله شنیده می‌شد و گلوله از جلو اومد. کوچه خالی بود موقعی که گلوله اومد.
 
نکات عجیب در صحبت‌های آرش حجازی
 
1- آرش حجازی در توضیح خود از حوادث قبل از صحنه به اصطلاح تیر خوردن ندا، چندبار ندا آقاسلطان را دیده است: «ندا هم در میان اون مردم بود. و می‌دیدیمش و مرتب در تمام این مدت ما ایشون رو می‌دیدیم». آرش حجازی سابقه آشنایی با ندا آقاسلطان نداشته و مدعی‌ شده در صحنه قتل وی را دیده است، با این حال وی چگونه توانسته در میان جمعیت حاضر در خیابان خسروی و کارگر ندا را از دیگران تشخیص دهد؟! به عبارت دیگر آرش حجازی در خیابان‌های خسروی و کارگر آیا به دنبال شخص خاصی میان جمعیت بوده که پس از مشاهده به اصطلاح تیر خوردن ندا در خیابان، وی را به یاد می‌آورد؟ قطعا هر فردی که قصد خاصی نداشته باشد، وقتی اجتماعی را می‌بیند، روی فرد خاصی تمرکز نمی‌کند. ولی چگونه حجازی ندا را قبل از آنکه حادثه رخ دهد در خیابان‌های اطراف به یاد می‌آورد؟ مگر آنکه پروژه‌ای از قبل طراحی شده باشد که اجزای آن به خوبی همدیگر را بشناسند و در حال هماهنگی برای انجام آن باشند.
 
2- حجازی مدعی می‌شود، تیر به «آئورت»
 ندا آقاسلطان برخورد کرد. در حالی که اگر تیر به «آئورت» وی اصابت می‌کرد، حادثه دیده اصطلاحا دچار «confause» (گیج‌شدگی) می‌شد. ولی در تصویر مشاهده می‌شود که ندا آقاسلطان عملا یکی از دست‌هایش را تکان می‌دهد و به‌نظر مي‌رسد در چند نوبت به دوربینی که با کیفیت بالا تصویر می‌گرفت، نگاه می‌کند. از سوی دیگر اگر آنگونه که حجازی مدعی شده تیر به آئورت ندا اصابت و خون فوران کرده، چرا روی لباس‌های وی آثار خون دیده نمی‌شود و فقط این جلوی پای نداست که حجم فراوانی خون دیده می‌شود! از سوی دیگر اگر گلوله به آئورت ندا برخورد کرده، قطعا خون فوران می‌کند، ولی چرا میزان خونی که دست‌های حجازی و مربی موسیقی به آن آغشته است هیچگونه تناسبی با آن حجم خون فوران شده ندارد؟ 
3- این ادعا با یافته‌های پزشکی مطابقت ندارد که «آئورت» پاره ‌شود و 15 ثانیه بعد مصدوم آنچنان هوشیار باشد و به صدای اطرافیان عمل کند. همچنین این موضوع غیرقابل پذیرش است که همزمان با این رفتار بیماری که گلوله به آئورت وی اصابت کرده، خون از بینی مصدوم خارج شود. خروج این میزان خون از بینی، مستلزم آن است که خون وارد ریه و مجاری تنفسی شود و آن را اشباع کند و از راه دهان و بینی خارج شود. در چنین وضعی مصدوم نمی‌تواند بلافاصله قبل از خروج این حجم خون، هوشیار باشد! 
اما اصل ماجرا! 
شبکه خبری بی‌بی‌سی که عهده‌دار پروژه رسانه‌ای (قتل رسانه‌اي) ماجرای قتل ندا آقاسلطان بوده در این‌باره چندین بار اقدام به پخش صحنه‌هایی از حضور ندا آقاسلطان در تجمعات می‌کند! جالب‌تر آنکه در یکی از این تصاویر، ندا آقاسلطان در وسط کادر و اصطلاحا در نقطه «طلایی» دوربین قرار می‌گیرد. در همین تصویر ندا به عقب برگشته، دوربین را نگاه می‌کند! و سپس به همراه مربی موسیقی خود به سمت راست حرکت می‌کند! جالب آنکه دوربین نیز در حالی که جمعیت حاضر در کادر، فراوانند، اقدام به تعقیب ندا آقاسلطان می‌کند! چرا؟ در میان این همه سوژه چرا دوربین بر ندا آقاسلطان و مربی وی زوم کرده و آنها را تعقیب می‌کند؟! بدون شک به علت ازدحام جمعیت، مکان برای انجام سناریو مناسب نبوده است. اما در تصویرمعروف، فضایی که صحنه قتل ندا در آن اتفاق افتاده، هیچگونه درگیری یا ازدحام جمعیتی را نشان نمی‌دهد. به عبارت دیگر اتفاق خاص و عجیبی در آن اطراف رخ نداده است. بنابراین این موضوع نشان‌دهنده آن است که آشوب‌ها به مکان فیلمبرداری شده سرایت نکرده است! اما آنها مدعی هستند که ندا آقا سلطان در این مکان مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد! جالب آنکه پس از آنکه آرش حجازی و مربی موسیقی ندا، وی را روی زمین می‌خوابانند، اطراف تصویر حرکت عادی مردم را حکایت می‌کند! آیا اگر در آن اطراف صدای شلیک گلوله می‌آمد، حرکت مردم اینگونه عادی بود؟! با نگاهي به فيلم سوال ديگري كه پيش مي‌آيد اين‌است كه چرا ندا پس از اصابت گلوله فرضي، نقش بر زمين نشده و توسط حجازي و استاد خود روي زمين خوابانده مي‌شود. در حالي كه اگر در آن صحنه گلوله‌اي به آئورت او خورده بود قطعا بايد خودش نقش بر زمين مي‌شد.
 

و نقش ندا 
در فیلم منتشر شده از فیلمی که ادعا می‌شود صحنه به قتل رسیدن ندا را نشان می‌دهد، در هنگامی که ندا آقاسلطان روی زمین می‌نشیند، دست چپ وی خالی است؛ موقعی که آرش حجازی و مربی موسیقی، ندا را روی زمین می‌خوابانند نیز دست چپ وی خالی است و حتی هنگامی که دوربین که کیفیت بسیار بالایی دارد، قصد پایان فیلمبرداری از پایین تنه ندا و اقدام به فیلم گرفتن از صورت وی را دارد، در دست چپ ندا هیچگونه شیئی دیده نمی‌شود. اما بلافاصله پس از آنکه دوربین از پشت سر مربی موسیقی عبور کرده و اقدام به فیلمبرداری از صورت ندا می‌کند، در کمال حیرت در دست چپ ندا شیئی که شباهت زیادی به کیسه خون دارد یا دستگاهی شبیه به آن، دیده می‌شود!! اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود. ندا آقاسلطان که از وی به عنوان نماد به اصطلاح جنبش سبز یاد می‌شود، همزمان دست چپ خود را نزدیک صورتش آورده و چند بار با انگشت شست خود شیئی در دست خود را فشار می‌دهد. در همین هنگام خون روی دهان و بینی ندا سرازیر می‌شود و در ادامه صحنه پایین رفتن دست چپ ندا به وضوح مشاهده می‌شود!!
 
در کلیپی که سایت mobarezclip.com از این تصاویر منتشر کرده، حرکت دست ندا به وضوح به نمایش گذاشته شده و توضیحات قابل تاملی روی این تصاویر داده شده است که از طراحی یک سناریوی کثیف در این باره خبر می‌دهد. نکته جالب و در عین حال قابل تامل دیگر اینکه در صحنه‌ای از فیلم، مشاهده می‌شود فردی اقدام به عکس گرفتن از ندا می‌کند. همان عکسی که این روزها معروف‌ترین عکس وی است. اما بررسی صورت ندا در هنگام گرفتن این عکس و خود عکس منتشر شده، نشان می‌دهد طراحان سناریوی قتل ندا، اقدام به دستکاری این عکس کرده و بخش‌هایی از خون ریخته شده بر صورت وی را پاک کرده‌اند. قطعا وقتی دختری جوان، زیبا و دانشجو برای این سناریو انتخاب می‌شود، می‌بایست هنگام قتل ساختگی وی، جلوه‌های بصری صورتش نمایان باشد! این مستند نشان می‌دهد ندا آقاسلطان در فیلم قتل، به ایفای نقش پرداخته، اما براستی وی چگونه کشته شد؟آنگونه که پزشکی قانونی گزارش داده، ندا آقاسلطان با شلیک اسلحه و از پشت و از فاصله‌ای بسيار نزدیک مورد اصابت قرار گرفته است. پزشکی قانونی همچنین گزارش داد که ندا آقاسلطان با اسلحه‌ای با کالیبر و مدل کوچک به قتل رسیده است. این گزارش پزشکی قانونی نشان می‌دهد، ندا آقاسلطان در صحنه‌ای که فیلم آن هفته‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد، کشته نشده است. اما ندا همان روز کشته شد، پس ماجرا چیست؟ کارشناسان قطعی‌ترین فرضیه برای قتل ندا را اینگونه می‌دانند که وی در حین انتقال به بیمارستان کشته شده است. به احتمال قریب به یقین، ندا آقاسلطان در مسير بیمارستان توسط همان سناریست‌های ماجرا به قتل رسیده است. 
دیگر ابهامات 
چرا آرش حجاری 24 ساعت پس از فیلمبرداری از صحنه مشکوک قتل ندا آقا‌سلطان، ایران را ترک می‌کند؟ این در حالی است که وی 48 ساعت قبل از ماجرا به ایران آمده بود. حجازی که در انگليس تحصيل مي‌كند، 2 روز پس از حضور در ایران، وارد اتفاقی بسیار مشکوک علیه جمهوری اسلامی ایران می‌شود؛ یک روز بعد نیز وی از ایران خارج می‌شود و براي اولين بار به عنوان شاهد ماجرا درگفت‌وگو با بی‌بی‌سی فارسی ـ اصلی‌ترین رسانه حامی موسوی و مخالفان جمهوری اسلامی ـ اقدام به تشریح ماجرا می‌کند!اما نکته بسیار مشکوک دیگر را از زبان داریوش سجادی از عناصر نزدیک به اپوزیسیون خارج از کشور در گفت‌وگو با سایت ضدانقلاب «گویانیوز» بشنوید. سجادی در بخشی از این گفت‌وگو، قتل آقاسلطان را سناریویی از پیش تعیین شده می‌داند و می‌گوید: «یک نکته دیگر هم هست که از آرش حجازی شاهد قتل ندا آقاسلطان می‌پرسم. یا ایشان يا هر کس دیگری که می‌خواهد جواب بدهد. ایشان 48 ساعت بعد از حادثه با ویزای آماده در جیب(!) سر از بی‌بی‌سی درآوردند و گفتند ما قاتل ندا را گرفتیم. کارتش را درآوردیم، او بسیجی بود و ... بنده سوالم این است آقای آرش و همه کسانی که خبر را شنیدید، شما می‌گویید جنبش سبز یک جنبش نایس ملاطفت‌طلب است بعد هم توانستید یک بسیجی آدم‌کش را که یک نفر را در مقابل چشم همه کشته خلع‌سلاح کنید و کارت شناسایی‌اش را هم درآورده‌اید، ایشان هم تمام مدت مثل ماست ایستاده و شما را نگاه کرده؟! از کی تا حالا جنبش سبز اینقدر دلاور شده که یک قاتل مسلح را خلع‌سلاح کند، بعد هم ولش کند؟! آیا روی پیشانی بنده و امثال بنده نوشته شده: ابله!»
 
قتل رسانه‌اي 
پروژه قتل آقاسلطان نمونه ای مثال‌زدني‌است كه سرويس هاي اطلاعاتي با همراهي رسانه‌هاي هماهنگ با خود، يك پروژه‌قتل را كليد مي‌زنند در حالي كه براي فيلمبرداري، رسانه اي‌كردن و انتساب آن به ديگران از قبل برنامه ريزي كرده اند؛ در واقع ما در ماجراهايي شبيه مرگ ندا آقاسلطان شاهد يك «قتل رسانه‌اي» هستيم.



En attendant le troisième documentaire dans lequel les soldats rester anonyme enfin assumer la responsabilité pour le cou assassiner.


Intersection de la télévision et la radio documentaire diffusé avant la guerre avec une histoire assassiner appel plus doux Qasltan a prises et seront si les facteurs inconnus responsable de l'assassiner appelé MEK Franmayd grand pas en avant sera considérée! Pas vraiment grave.système provincial de tout ce qui ce cauchemar Rsvaknndh loin et y compris la manière de l'appel assassiner Rsvatr en Janvier (Janvier 88) Par exemple, un documentaire publié dans le monde de cette façon avec l'aide de l'illusion de la manipulation Bazjvhay prétendre que le corps a été appelé sur les lieux assassiner a joué!Rappelez-vous? Eh bien, rappelez-vous aussi que cette question Namstnd Accueil journal Aujourd'hui liés à l'habitation des médias corps a été bague? Pour vous rappeler de votre maison et aujourd'hui, et le Cavalier et des interrogateurs de chasse et vidéastes qui ont construit le rapport Namstnd Accueil à la maison aujourd'hui, n ° 326 (Janvier 14, 88) sont un peu Baznshr.Peut-être pas ébranler la conscience et de manger une tonne a présenté ses excuses à la famille s'écria: «Pardonne-nous, qui aimait faire semblant d'appeler la scène assassiner a joué son chemin à l'hôpital, puis est assassiné. Nous film une nouvelle radio provinciale et la télévision ont fait l'appel à la même rue tués."Troisième documentaire séjour d'attente dans laquelle les soldats anonymes finalement prendre la responsabilité pour le cou assassiner

De nouveaux détails de l'appel assassiner 


Groupe politique:Neda et sa assassiner dans les événements après l'élection, Moussavi Svzhhay pour les supporters locaux et les médias étrangers, il a été le soutien le mettre Nvannmad exponentielle opprimés et ne peut être estimée avec la publication dans tous les médias du monde entier, tentent de poursuivre des objectifs ils sont propriétaires.Ces jours-ci les dirigeants Drvghprdazyhay sous des angles différents au cours de la Azhvads soi-disant vert après l'élection à ce jour été révélé et cette question non seulement la cause Byatbaryanha que la colère envers le peuple et leur demander d'entrer en conflit avec le système judiciaire est irrévérencieux et des menteurs.Ces jours-ci les principaux événements de l'élection de Moussavi, d'être le principal moteur de leurs mensonges chaos et a admis l'allégation de fraude en tant que projets ridicules Sydhpvraqayy, chanson Moussavi, chef de l'Imam et l'émotion qu'ils projettent drôle "Tone 72" pan par le scandale de cette assemblée , la divulgation peut être derrière l'assassiner du sultan Ndaaqa comble de l'hypocrisie et de l'adjectif mal HdaytknndgaN troubles après l'élection à Téhéran de révéler
Au cours des dernières semaines et d'évaluer le nouveau film de la scène assassiner célèbre dans le cyber espace Neda il a été signalé que cette étude montre, assassiner, Kazem Jalali, un très suspecte d'un projet conçu par les services de sécurité britanniques et américains ont été les agents.Les contradictions de ce film ainsi que des déclarations individuelles Neda présente le principal accusé dans la scène et appelez Qasltan assassiner un scénario pré-établi des rapports à ce problème. Commentaires et analyse basée sur ce producteurs de documentaires, Sir Sultan n'a pas été tué sur les lieux et a d'ailleurs été assassinés
La nouvelle version de ce film intitulé Assassiner Agha Shnhsazy hypothèse forte que cette question soit approuvé met dimensions de l'intelligence catastrophiques pour l'Occident et de leur entourage domestique dans les récents événements est évident.
Dans ce documentaire, on croit que la coopération avec l'appel Qasltan agents de l'étranger au moment du tournage de la scène assassiner maquette elle-même, avec un dispositif spécial ou vésiculeuse du porc, le sang est maintenant sur votre visage. Aussi apparente photos contradictions Neda film diffusé son émission de ce complot est caché angles.Les commentaires ont été fondées sur ce film, Neda ce scénario, la collaboration, et construit après que la voiture est arrivée avec Neda par transfert à l'hôpital par un collègue est tué.Est mentionné, le même jour, le film à l'appel de haute qualité pour assassiner Qasltan la première émission de CNN et de suivi ont été offertes au persan de la BBC, selon les données disponibles, y compris la qualité vidéo, le tournage loin de conflit, étant dans une rue calme, armes utilisées, l'angle de tir et tir à distance à proximité (sur la base des rapports médicaux Qanvpreuve Ney), Arash Hejazi échapper à l'Angleterre le lendemain de l'assassiner, les communications britanniques Hejazi et d'autres, l'hypothèse a été soulevée que les services de conception Agha secret de la Grande-Bretagne et la U. S. Fan Vamlyt Mousavi a été assassiné

Cette théorie de la conception révolutionnaire et éléments de preuve présentés par les médias pendant des jours après le film  CNN et la BBC, le Persan, la colère et les médias étrangers, élevés à leur entourage domestique, de sorte que, puis tomba dans Tnaqzgvyy abîme et la diffamation
Aucun assassiner satanique  La célèbre scène au début de Neda, éducateur Neda musique Neda Agha avec elle sur le sol et se dégourdir les marionnettes.La première question qui est beaucoup d'attention, la fréquence du volume sanguin est sur le terrain et briser Neda a été coulé et alors que cette proportion à l'énorme volume de sang a été versé le sang sur les mains et de la gorge Neda ces deux personnes qui voulu être votre demande pour prévenir les saignements, no. Un autre cas remarquable est d'environ un comportement normal.Le début du film est bien entendu que les passants rares dans la circulation routière sont normaux. Mais l'éducateur Haut musique d'appel qui a été excité. Si l'incendie avait eu lieu, parce Voyage passants étaient normaux.Le film est clairement le moment qui a appelé Arash Hejazi s'allonger sur le sol rend la caméra regarde et en fait, est tout à fait évident qu'il cherche à voir si la caméra suivra la scène et la scène tout en est considéré. Après la grue sur le terrain pour appeler l'attention des gens, Arash Hejazi cris [appel] Juillet mangé!C'est sans aucun doute l'attention des gens autour qui voyagent sont normaux, et c'est-à-dire dans le dialogue sont liés à ce film. Immédiatement après la caméra de la partie inférieure du corps appelé à de représenter le sang a été répandu sur la terre va vers le haut de son corps.À ce stade, il semble que la caméra regarde à l'appel et a immédiatement regardé en arrière de la caméra. A cette époque l'entraîneur cris Neda Neda séjour, ne, l'appel de toutes les résistances ", cette boîte de dialogue est certainement sentir la concentration augmente film.Neda aussi appeler avec l'entraîneur, a mis sa main sur la gorge et a appelé à vouloir prévenir les saignements. Plus de films, le sang de la bouche et le nez sont appelés et quelqu'un va plus à subir appelé «un monsieur homme, l'homme." Plus la même personne crie «homme» et en essayant de crier et rugir est!Cette personne a également conduire certains mots vulgaires  Msvvlannd son auditoire qu'il essaie de voir sa réaction à cette scène tragique avec les mots pour faire sens si vulgaire de juger de la scène a créé dans le public Hejazi BBC Arash Persique  Arash Hejazi après avoir quitté le pays dans une interview à BBC Persian décrire cet événement dit: "Le bruit que j'ai entendu dans la rue et a décidé de venir voir ce que les experts.rue Khosravi jusqu'à ce que j'atteigne la fin je suis allé dans la rue et de travailler jusqu'à ce que j'atteigne où les gens s'étaient rassemblés et police anti-émeute à 50 mètres plus bas et les gens étaient debout Mvtvrhashvn Myrandnd dos. En un instant, entre les gens de gaz Ashkavr a été lancée et les gens avaient peur. Dans le même temps la police se dirigea vers le moteur et le peuple se précipita dans la rue Khosravi.L'appel a été parmi les siens (les appeler savait!) Et Mydydmsh et trier tout ce temps, je voudrais nous voir Ayshvn. Nous avons aussi loin de Sainte-Croix, rue Khosravi Salehi atteint, où les gens dispersent à nouveau un peu de gens étaient debout et que ce qui devrait Bbynn Bknn ce moment, j'entendis la voix de Thierry.Mon ami était debout à côté de moi a demandé quel était ce? A été tourné? Et elle a dit non. Darren a demandé, que le plastique Glvlhhay. Mais à ce moment je suis rentré et j'ai vu le sang de sa poitrine lors d'un appel que je me trouvais S-mètre fontaine Myznh!Je suis allé au Ayshvn d'aider quelqu'un qui me sembla entendre un enseignant et plus tard Pdrshvnh Mvsyqyshvnh, Khvabandym sur le terrain et j'ai essayé ma main à la pression pour arrêter l'écoulement du sang, mais la balle avait mangé l'aorte et pulmonaire Ayshvn Ayshvn j'ai été déchirée. Bullet est entré le devant de la Ayshvn poitrine. N'a malheureusement pas pu faire pour Ayshvn.Malheureusement, quelle que soit la pression dans la poitrine quand j'ai apporté Ayshvn Ayshvn rupture aortique, le sang en 30 secondes, 40 secondes de l'organisme était vide. " Hejazi la spéculation que ce ne peut être tirée par la police a nié et a dit: Les gens ne sont pas porteurs d'armes, le froid et non pas des armes à feu.La seule fois où elle a été Slahshvn Sdashvn quelques jours avant ces événements, les gens mars en silence et personne n'a été en face Ayshvn. Les gens mars aux côtés Ayshvn. Quand le bruit des balles et des balles, on entendait provenaient de l'avant. Rue était vide lorsque le ballon est sorti Des choses étranges sur Arash Hejazi parler
1 -
Arash Hejazi propre explication des événements avant l'appel scène tournée ce qu'on appelle, appelez Qasltan a vu de nombreuses fois: "L'appel a été parmi son peuple. Et Mydydymsh et trier tout ce temps, je voudrais nous voir Ayshvn.Haut-Enregistrement d'appel ne connaissent pas les lieux de l'assassiner Qasltan et a affirmé qu'il a vu, cependant, comment pourrait-il parmi la foule dans la rue et de travail Neda autres Khosravi à reconnaître?En d'autres termes, Neda Khosravi et travaillent dans les rues recherche de cette personne dans la foule étaient tous appelés, après être abattu dans la rue criait, se souvient-elle? Certes, toute personne qui n'est pas une intention spécifique quand il voit sociale, ne porte pas sur une personne en particulier.Hejazi, mais comment appeler avant l'incident se produit dans les rues autour de l'souvient-il? A moins que le projet est déjà conçu les composants se connaissent bien et sont coordonnés pour le faire.
2 -
Hejazi est revendiquée, à Juillet, "l'aorteQasltan Appel frappé.Alors Juillet si l'aorte "Il a été frappé, souffrant de traumatisme appelé confause« »(Gyjshdgy) a été. Mais le tableau est tout ce qui fait appel Qasltan en fait l'un se serrent la main à plusieurs reprises et il semble que la caméra a la qualité d'image, regarde.D'autre part, si comme le prétend Hejazi Juillet appeler frappé et l'aorte le sang a éclaté à cause du sang sur ses vêtements et pas vu juste en face du volume sanguin Ndast pied vu de l'abondance!D'autre part, si la balle a touché appelé aorte, le sang est définitivement éclater, mais la quantité de sang parce que les mains Hejazi et professeur de musique, il est imprégné d'une éruption du volume sanguin n'est pas proportionnelle

3 - La demande n'est pas conforme avec les conclusions de l'aorteRupture et 15 secondes plus tard blessés est si intelligent et sonore autour de l'oncle paternelL à. En outre, ce comportement est inacceptable de cette maladie que la balle avait frappé son aorte, le sang par le nez à des blessés. Sur ce montant de sang par le nez, il faut que le sang dans les poumons et voies respiratoires hongrois et il est saturé et votre bouche et sur le nez.Dans une telle situation, immédiatement avant l'accident ne peut pas quitter le volume sanguin, être vigilant
Mais l'histoire originale réseau de nouvelles de la BBC qui prend projet pour les médias (assassiner des médias) histoire appelée Agha a été tué en action à plusieurs reprises cette entrée de diffuser des scènes de la présence à l'Assemblée fera appel Qasltan!Même l'un de plus excitant de ces images, dans le milieu de la boîte et d'appeler point Qasltan appelée "Caméra d'or est placé. Appelez-moi la même image en arrière, la caméra regarde! Et puis entraîneur avec sa musique se déplace à droite! Fait intéressant, tandis que l'appareil aussi la boîte de foule, l'abondance d'action poursuites, fera appel Qasltan!Pourquoi Parmi tous les sujets sur la caméra parce qu'il a appelé l'entraîneur Qasltan zoom et les poursuivre en justice? Sans doute à cause de la foule, le lieu n'est pas approprié pour le scénario. Mais l'espace Tsvyrmrvf appelé la scène assassiner ce qui s'est passé, tout conflit ou surpeuplés ne montre pas.En d'autres termes, un lieu étrange et particulière qui n'a pas eu lieu autour. Donc, cela montre que le chaos s'est étendu tournage emplacement! Mais ils affirment que Neda ce lieu se fait tirer dessus!Floating après éducateur Haut musique d'appel, il Mykhvabannd sur le terrain, déplacer autour de l'histoire de photos de gens ordinaires est! Si le tir venait autour de la voix, les gens se déplacent comme cela est normal?Film montre une autre question qui se pose avant Aynast Pourquoi faire appel hypothétique après coup, sur le terrain et non par Hejazi et son professeur est posé sur le sol. Alors que la scène si l'aorte Glvlhay il devrait certainement mangé son rôle était sur le terrain

Rôle d'appel  Publié dans le film est la scène du film montre assassiner présumée de l'appel d'arrivée, lorsqu'il est appelé Agha est assis sur le sol, sa main gauche est vide, quand le Haut et le professeur de musique, aussi appelé sur le terrain Mykhvabannd sa main gauche est vide et même lorsque la qualité de la caméra est très élevé, jusqu'à la fin du tournage et / ou des communications interurbainesAntérieure à l'abattre s'il est appelé dans la main gauche ne voit pas un objet. Immédiatement après la caméra derrière gestionnaire à travers la musique et la vidéo à partir d'un appel à l'action est, étonnamment, a appelé l'objet main gauche qui est très similaire à la poche de sang ou un dispositif semblable, il peut être vu! Mais l'histoire ne s'arrête pas là.Agha l'appeler comme un symbole de la soi-disant mouvement vert est de rappeler, à sa main gauche et a son visage tout près à quelques reprises avec votre objet pouce dans sa presse à bras. Dans le même temps le sang sur la bouche et le nez appelé sur la scène et a continué à la main gauche est considérée clairement appel
Dans ce site de vidéos mobarezclip.com Publier ces images, a qualifié cette décision montre clairement l'examen et de commentaires sur ces photos a été salie par la conception d'un scénario à ce sujet est nouvelles. Intéressant et encore une autre réflexion qui peut être scène du film, on voit prendre des photos de l'action individuelle est appelée.L'image que ces jours, il est le plus célèbre des photos. Mais un appel d'examen lors de la prise de ces photos et leurs photos publié montre concepteurs appellent assassiner scénario, la tentative de manipulation et de parties de l'image du sang a été versé sur son visage ont été clairs.Certes, les effets, quand une jeune fille, belle, et les étudiants seront sélectionnés pour ce scénario, vous moquer de lui au cours de la assassiner, visuels, son visage est visible!Ce film documentaire montre assassiner l'appel Qasltan, accordée au rôle, mais comment il est réellement mort? Comme les rapports médico-légaux, appelez Qasltan d'armes à feu et à l'arrière et un coup très proche à distance a été. Médico-légal a également indiqué que l'appel Qasltan avec armoiries de petit calibre et le modèle est assassiné.Le rapport médico-légal montre, appelez scène Qasltan ce film cette semaine serait jouer contre la République islamique d'Iran, ont été tués. Mais l'appel le jour même a été tué, alors quelle est la question? Les experts appellent à assassiner Qtytryn hypothèse comme celui-ci sait que lors de son transfert à l'hôpital avaient été tués.La probabilité presque certaine, a appelé l'hôpital par le même chemin Agha Snarysthay article a été assassiné
d'autres ambiguïtés  Pourquoi Arash sculptures 24 heures après le tournage des scènes de la assassiner suspect appelé Agha, l'Iran laisse? Cependant, il a 48 heures avant l'incident était venu à l'Iran.Hejazi étudier en Angleterre, deux jours après la présence en Iran, dans une coïncidence très suspect est contre la République islamique d'Iran, un jour plus tard, il est hors de l'Iran pour la première fois comme une chose de contrôle avec les médias BBC Drgftvgv Persique sponsor principal Moussavi et l'opposition tente d'expliquer la chose!Mais le point très méfiant des autres éléments de langue Sajjadi Dariush proche de l'opposition à l'étranger, dans une interview avec le site de la contre-révolution "Gvyanyvz« entendre. Sajjadi partie de cet entretien, le scénario assassiner Agha prédéterminée sait et dit: «Il ya un autre point qui a vu l'assassiner de la Haute appel Qasltan demander.Ou bien il ou quelqu'un d'autre qui veut donner la réponse. 48 heures après son accident avec le visa est prêt dans la poche (!) Chef de la BBC a repris et nous a dit de nous appeler un tueur. Kartsh l'Dravrdym, il a été Basij et ...C'est ma question, M. Arash et tous ceux qui ont entendu les nouvelles, vous dites que le mouvement écologiste est un mouvement Mlatfttlb Nice pourrait alors un assassin Basij qu'une personne a été tuée en face de toutes vos cartes pour identifier Khlslah également Dravrdhayd, Encore une fois tout le temps que notre stand et vous regarde?Qui a jamais le mouvement vert alors qu'un guerrier tueur armé de Khlslah, puis à Welch? Sur mon front et mes goûts Posté le: imbécile! " 
Assassiner des médias  Projet qui a tué l'intelligence Agha exemple Msalzdnyast associés avec le coordonnateur des médias avec une clé à Prvzhhqtl silence tandis que la prise de vue, les médias et de l'assigner d'autres Aykrdn ont déjà prévu, en fait, que nous appelons des aventures comme la mort Agha assisté à une "les meurtres de journalistes" sont


Esperando el tercer documental en el que los soldados permanecer en el anonimato, finalmente asumir la responsabilidad por el cuello asesinato.

Intersección de la televisión y la radio documental emitido antes de la guerra con una historia de asesinato llamada más suave Qasltan ha tomado y se desconoce si los factores responsables del asesinato llamada MEK paso Franmayd larga será tenido en cuenta!No realmente grave. Sistema Provincial de todo lo que esta pesadilla Rsvaknndh distancia que van de la forma de la llamada Rsvatr asesinato en enero (enero 88) Por ejemplo, un documental lanzado al mundo de esa manera con la ayuda de la ilusión de manejar Bazjvhay afirmación de que el Cuerpo fue llamado a la escena del crimen ha jugado!¿Te acuerdas? Bueno, recuerde también que este problema Namstnd Inicio periódico Hoy el hogar relacionados con los medios cuerpo fue anillo? Para recordarle a usted y su hogar hoy y soldado de caballería y los interrogadores de combate y productores de video que construyó informe Namstnd Inicio a casa hoy, N ° 326 (14 de enero de 88) son un poco Baznshr.Tal vez no sacudir la conciencia y para comer una tonelada pidió disculpas a la familia gritó: "Perdona a quien le gustaba fingir que llamar a la escena del crimen ha jugado su camino al hospital y luego es asesinado. Filmamos una nueva radio provincial y la televisión han hecho la convocatoria en la misma calle muerto."Tercera estancia documental de espera en la que los soldados anónimos finalmente asumir la responsabilidad por el cuello asesinato. 
Los nuevos detalles de la convocatoria asesinato 

Grupos Políticos:Neda y su asesinato en los eventos después de la elección, Mousavi Svzhhay para los seguidores locales y medios de comunicación extranjeros, que estaba apoyando a ponerlo Nvannmad exponencial oprimido y no puede ser estimada con la publicación en todos los medios de todo el mundo, tratando de perseguir los objetivos que poseen.En estos días los líderes Drvghprdazyhay desde diferentes ángulos durante el Azhvads verde "después de la elección hasta ahora ha sido revelado y la edición de esta no sólo causan Byatbaryanha que la ira hacia el pueblo, e instar a chocar con el sistema judicial es irreverente y mentirosos.En estos días los principales eventos de la elección Mousavi, siendo el principal impulsor de sus mentiras caos y admitió la demanda por fraude como proyectos ridículos Sydhpvraqayy, canción Mousavi, jefe del Imam y la emoción que divertido proyecto "Tono 72" pan por el escándalo de esta congregación ; divulgación puede estar detrás del asesinato del sultán Ndaaqa altura de la hipocresía y el adjetivo mal HdaytknndgaN agitación después de las elecciones en Teherán a revelar. 
Durante las últimas semanas y evaluar la nueva película de la famosa escena del espacio cibernético asesinato de Neda se informó de que la muestra de revisión, el asesinato, Kazem Jalali, un muy sospechoso de un proyecto diseñado por los británicos y estadounidenses los servicios de seguridad han sido agentes.Las contradicciones de esta película, así como a los particulares Neda declaraciones presentar los principales acusados en la escena del crimen y llame Qasltan un escenario pre-diseñados informes para este problema. Comentarios y análisis basados en esta productores de documentales, señor sultán no murió en el lugar y en otros lugares ha sido asesinado. 
La nueva versión de esta película llamada hipótesis de asesinato Agha Shnhsazy fuerte que este asunto sea aprobado pone dimensiones de la inteligencia catastróficos a Occidente y su entorno doméstico en los recientes acontecimientos es evidente.

En este documental, se cree que la cooperación con la llamada Qasltan agentes extranjeros en el momento de filmar la escena del crimen burlarse sí mismo, con un dispositivo especial o vesicular, la sangre está en su cara ahora. También aparentes contradicciones película basada en Neda transmitió su programa esta conspiración se oculta ángulos.Los comentarios se han basado en esta película, Neda este escenario, la colaboración y construido según el coche llegó con Neda por transferencia a un hospital por un colega es asesinado.Se menciona, el mismo día de la película con la llamada de alta calidad Qasltan asesinato durante los primeros programa de la televisora y el seguimiento se ofrecieron a los persas de la BBC, según las pruebas disponibles, incluyendo calidad de video, la filmación de distancia de un conflicto, siendo una calle tranquila, armas utilizadas, el ángulo de disparo y disparo de distancia cercana (basados en informes médicos Qanvpruebas Ney), Arash Hejazi escapar a Inglaterra el día después del asesinato, las comunicaciones británicas Hejazi y otros, la hipótesis se planteó que los servicios de diseño Agha secreto de Gran Bretaña y los Estados Unidos Fan Vamlyt Mousavi ha sido asesinado. 

Esta teoría revolucionario diseño y las pruebas presentadas por los medios de comunicación durante varios días después de la película
CNN y el persa de la BBC, la ira y medios de comunicación extranjeros planteado su entorno nacional, de manera que luego cayó en el abismo Tnaqzgvyy y la difamación. 

No asesinato satánico
La famosa escena a principios de Neda, Neda educador musical Neda Agha con ella en el suelo y estirar sus títeres.La primera cuestión que es mucho la atención, la frecuencia del volumen de sangre está en el suelo y se rompa Neda ha sido derramado y mientras que esta proporción con el volumen masivo de sangre se ha derramado sangre en las manos y la garganta Neda estas dos personas que quería ser su reclamo para prevenir el sangrado, no. Otro caso notable es de alrededor de un comportamiento normal.El comienzo de la película es bien sabido que poca gente en el tráfico de la calle son normales. Pero la exigencia de la Alta educador musical que ha sido excitado. Si el fuego se había producido, porque los viajes eran normales transeúntes.La película es claramente el momento en que llama Arash Hejazi tumbarse en el suelo hace que la cámara se ve y, de hecho, es bastante evidente que él está buscando para ver si la cámara seguirá a la escena y la escena en su conjunto se considera. Después de la grúa en la llamada causa de atención de la gente, Arash Hejazi gritos [llamada] julio comido!Esta es sin duda la atención de la gente por ahí que están de viaje son normales, y esto es en el diálogo están relacionados con esta película. Inmediatamente después de la cámara de imágenes de la parte inferior del cuerpo pidió para representar la sangre ha sido derramada sobre la tierra, penetra hasta la parte superior de su cuerpo.En este punto parece que la cámara mira a la llamada e inmediatamente miró hacia atrás de la cámara. En este momento el entrenador grita Neda Neda Quédate, No llame, llame a toda la resistencia ", este diálogo es, sin duda aumenta la concentración de la sensación de película.Neda también llamada con el entrenador, puso la mano en la garganta e hizo un llamamiento a desear para prevenir el sangrado. Más películas, la sangre de la boca y la nariz son llamados a salir y alguien se acerca a pie lo calificó "un señor hombre, hombre." Más de la misma persona otra vez gritos "hombre" y tratando de gritar y rugir es!Esta persona también conducirá un cierto lenguaje vulgar palabras
Msvvlannd a su audiencia que se trata de ver su reacción ante esta trágica escena con las palabras para hacer sentido tan vulgar para juzgar el escenario creado en el público.
Arash Hejazi BBC Persa
Arash Hejazi después de salir del país en una entrevista con la BBC Persian describir este caso dice: "El ruido que oí en la calle y decidió salir y ver lo que los expertos.Khosravi calle hasta que llegué al final me fui a la calle y de trabajo hasta que llegué a donde la gente se había reunido y la policía antidisturbios con 50 metros más abajo y la gente estaba de pie Mvtvrhashvn Myrandnd espalda. En un momento entre las personas de gas Ashkavr fue arrojado y la gente se asustó. Al mismo tiempo, la policía se trasladó hacia el motor y la gente en la calle corrió Khosravi.La llamada fue entre su gente (los llaman sabía cómo!) Y Mydydmsh y ordenar todo este tiempo nos viera Ayshvn. También se escapó a San Cross Street Khosravi Salehi alcanzado, donde la gente de dispersión y yo estábamos de pie unos pocos Bknn Bbynn lo que debe ese momento oí la voz de Thierry.Mi amigo estaba a mi lado le preguntó qué era esto? Recibió un disparo? Y ella dijo que no. Darren preguntó, que el plástico Glvlhhay. Pero en ese momento me volví y vi la sangre de su pecho en una llamada que yo estaba de pie s-metro fuente Myznh!Fui a la Ayshvn ayudar a alguien que me pareció oír un profesor y más tarde Pdrshvnh Mvsyqyshvnh, Khvabandym en el suelo y trató de mi mano con presión para detener el flujo de sangre, pero la bala le había comido la aorta y pulmonar Ayshvn Ayshvn estaba roto. Bala entró por la parte delantera del pecho Ayshvn. Por desgracia, no podía hacer por Ayshvn.Por desgracia, cualquiera que sea la presión en el pecho cuando llevé Ayshvn Ayshvn ruptura de la aorta, la sangre en 30 segundos, 40 segundos desde el cuerpo estaba vacío. " Hejazi la especulación de que esto no puede ser disparada por la policía negó y dijo: La gente no portaban armas, el frío y no armas de fuego.La única vez que ella era Slahshvn Sdashvn unos días antes de este paso, la gente se marcha en silencio y no había nadie delante Ayshvn. La gente se marcha junto Ayshvn. Cuando el sonido de las balas y las balas se escuchaban provenían de la parte delantera. La calle estaba vacía cuando el balón salió.
Cosas extrañas en Arash Hejazi hablar
1 - Arash Hejazi propia explicación de los acontecimientos antes de la llamada escena de disparo llamada, llame Qasltan ha visto muchas veces: "La llamada era de su pueblo. Y Mydydymsh y ordenar todo este tiempo nos viera Ayshvn.Alto registro de llamada que no están familiarizados con la escena del asesinato Qasltan y afirmó que ha visto, sin embargo, ¿cómo pudo entre la multitud en la calle y otros que trabajan Neda Khosravi de reconocer?En otras palabras, Neda Khosravi y trabajan en las calles buscando a esa persona especial entre la gente fueron llamados todos los disparos después de estar en la calle gritó, se acuerda? Ciertamente, nadie que no sea una intención específica cuando ve social, no se centra en un individuo en particular.Hejazi, pero cómo llamar antes del incidente se produce en las calles alrededor de la recuerda? A menos que el proyecto ya está diseñado componentes se conocen bien entre sí y se coordinan para hacerlo.
2 - Hejazi se afirma, a julio, "aorta" Llame Qasltan golpe.Mientras que de julio cuando la aorta "Fue golpeado, sufriendo traumática llamada« confause »(Gyjshdgy) fue. Pero la imagen es todo lo que en realidad hace llamar Qasltan un apretón de manos varias veces y parece que la cámara tomó la calidad de imagen, se ve.Por otro lado, si, como pretenden Hejazi julio para llamar a golpe y la sangre aórtica ha entrado en erupción causa de la sangre en su ropa y no visto justo delante del volumen de sangre del pie Ndast visto en abundancia!Por otra parte, si la bala llamada aorta, la sangre es definitivamente hacer su aparición, pero la cantidad de sangre debido a las manos Hejazi y educador musical está impregnado de una erupción del volumen sanguíneo no es proporcional? 

3 - Si la reclamación no está conforme con los resultados de la aorta " Ruptura y 15 segundos más tarde heridos y así atento al ruido en torno al acto.Además, este es un comportamiento inaceptable con esta enfermedad que la bala había golpeado a la aorta, la sangre de la nariz al ser lesionados. De esta cantidad de sangre de la nariz, requiere que la sangre en los pulmones y el húngaro respiratoria y está saturado y la boca y la nariz de. En tal situación, inmediatamente antes de la víctima no puede salir del volumen de sangre, estar alerta!
Pero la historia original!
Cadena de noticias BBC que tiene proyecto de medios (El asesinato de los medios de comunicación) historia llamada Agha murió en acción en varias ocasiones esta entrada a emitir escenas de la presencia en la asamblea llamará Qasltan! Incluso una más emocionante de estas imágenes, en medio de la caja y llamar a punto Qasltan llamada "Cámara de Oro se coloca.Volver a llamar de nuevo la misma imagen, la cámara mira! Y entonces el entrenador con su música se mueve bien! Curiosamente, la cámara también se llenan la caja, abundantes, el enjuiciamiento acción exigirán Qasltan! ¿Por qué Entre todos los temas de la cámara porque él llamó el entrenador Qasltan zoom y se llevan ante la justicia?Sin lugar a dudas debido a las aglomeraciones, la ubicación no es adecuada para el escenario. Pero el espacio Tsvyrmrvf llama la escena del crimen que ocurrió, cualquier conflicto o hacinamiento no se nota. En otras palabras, un lugar extraño y especial que no ha sucedido alrededor.Así que esto demuestra que el caos se ha extendido locación de filmación! Pero afirman que este lugar Neda pegan un tiro! Flotante después de educador superior de música llamada, Mykhvabannd en el suelo, moverse alrededor de la foto historia de la gente común es!Si el tiro se vienen alrededor de la voz, la gente se mueven como esto era normal? Proyección de películas otra pregunta que viene antes de Aynast ¿por qué llamar hipotética tras disparo, en el suelo y no por Hejazi y su profesor se pone en el suelo. Si bien la escena si la aorta Glvlhay ciertamente deben consumirse su papel estaba en el suelo. 


Función llamada
Publicado en la película es la escena de la película presunto asesinato muestra la llamada entrante, cuando se le Agha sienta en el suelo, con la mano izquierda está vacía, cuando el Alto y el educador musical, también llamado en el suelo Mykhvabannd la mano izquierda está vacío y cuando incluso de muy alta calidad cámara que se va a acabar de un disparo dellamada Yin tronco y los intentos de matar a su cara, la mano izquierda no llamar a cualquier objeto visto. Inmediatamente después de la cámara desde atrás gerente través de la música y el vídeo de una llamada a la acción es, sorprendentemente, llamado el objeto de que la mano izquierda es muy similar a la bolsa de sangre o dispositivo similar, se puede ver!Pero la historia no termina aquí. Agha llamarlo como un símbolo del movimiento verde "se recuerda, en su mano izquierda y acercó su cara cerca de un par de veces con el objeto pulgar en las prensas de la mano. En el fluir del tiempo misma sangre en la boca y la nariz se llama el lugar y continuó por la mano izquierda se ve claramente llamada! 

En este sitio de videos mobarezclip.com Publicar estas imágenes, dijo que la medida claramente de manifiesto su consideración y comentarios sobre estas fotos ha sido sucia desde el diseño de un escenario de esto es noticia. Interesante y un reflejo que se puede escena de la película, se ve la toma de fotografías de la acción individual se llama.La imagen que estos días es el más famoso fotos. Pero una llamada revisar la hora de tomar estas fotos y sus fotos dado a conocer los diseñadores llamamos asesinato escenario, intento de manipulación y partes de la imagen de la sangre ha sido derramada en su rostro han sido claras.efectos Ciertamente, cuando una chica joven, bella, y los estudiantes serán seleccionados para este escenario, se burlan de él durante el asesinato, visual, su cara es visible!Este documental muestra el asesinato de la llamada Qasltan, atención a la función, pero la forma en que realmente murió? Dado que los informes forenses, llame Qasltan con armas de fuego y espalda y un tiro a distancia muy cercana ha sido. Medicina Legal también informó de que la llamada Qasltan con armas de pequeño calibre y el modelo es asesinado.El informe forense señala, llame a escena Qasltan que la película de esa semana se juega contra la República Islámica del Irán, han sido asesinados. Pero llamar el mismo día fue asesinado, ¿cuál es el problema? Expertos piden por el asesinato de hipótesis Qtytryn así saber que durante su traslado al hospital había sido asesinado.La probabilidad casi segura, llamó al hospital por el mismo camino se ha Agha historia Snarysthay asesinado. 
Otras ambigüedades
¿Por qué litografía Arash 24 horas después de filmar escenas de la muerte sospechosa llamada Agha, Irán hojas? Sin embargo, 48 horas antes del incidente había llegado a Irán.Hejazi estudiando en Inglaterra, dos días después de la presencia en Irán, en una coincidencia muy sospechosa es contra la República Islámica del Irán, un día después, está fuera de Irán por primera vez como una cuestión de control con los medios de BBC Persian Drgftvgv principal patrocinador Mousavi y la oposición está tratando de explicar el asunto!Pero el punto muy sospechoso de los otros elementos del lenguaje Dariush Sajjadi cerca de la oposición en el extranjero en una entrevista con el sitio de la contrarrevolución "Gvyanyvz" oír. Sajjadi parte de esta entrevista, el escenario de asesinato Agha predeterminados sabe y ha dicho: "No hay otro punto que fue testigo del asesinato de la Alta convocatoria Qasltan preguntar.O él o cualquier otra persona que quiere dar la respuesta. 48 horas después de su accidente con la visa lista en el bolsillo (!) Jefe de la BBC se hizo cargo y nos dijo que nos llamamos a un asesino. Kartsh la Dravrdym, fue Basij y ...Esta es mi pregunta, señor Arash y todos los que oyeron la noticia, que dicen que el movimiento verde es un movimiento Mlatfttlb Niza podría un asesino Basij que una persona muerta delante de todas sus tarjetas para identificar Khlslah también Dravrdhayd, otra vez todo el tiempo como nuestro stand y te miro?¿Quién el movimiento verde para que un guerrero asesino armado a Khlslah, luego a Welch? Es en mi frente y mis gustos Publicado: tonto! " 

Asesinato Media
Proyecto en el que murieron inteligencia Agha ejemplo Msalzdnyast asociados con el coordinador de medios de comunicación con una clave para Prvzhhqtl en silencio mientras el tiroteo, los medios de comunicación y asignar otros Aykrdn ya han planificado, de hecho, hacemos un llamamiento a aventuras como la muerte Agha fue testigo de una "asesinatos de periodistas" son.


به آدرس زیر ایمیل بزنید و انتقادات و پیشنهادات خود را مطرح کنید :

Email Icon by Parstools.com