جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

به بهانه هشتم مارس، روز زن

چندهفته ایست که وردزبان بسیاری"هشتم مارس نزدیک است" شده و از آنجا که به هر دلیل و علتی(که از موضوع این چند سطر خارج است)خود نیز، جزو کسانی هستم، که برای این روز ارزش بسیار زیادی قائلم و بی شک؛ از همین رو، باقلمی ثقیل، و نه با عناوینی از قبیل :"مینویسم به خاطر ادای دین و ..." و نه با نوشته ای بدون امضا، تا معلوم نشود، جنست نویسنده، که نماد یکی بودنمانباشد،این دغدغه ها را مینویسم.

من، یک مردم و مرد بودنم را با تاکید اعلام میکنم.

آری، این سطور، درد دل یک مرد,است، برای تمامی مردان؛فقط برای مردان.

و اکنون، شاید؛ برای اولین بار در طول عمرم, احساس میکنم؛ از مرد بودن خود بسیار خرسندم.

مینویسم، به عنوان یک مرد، مرد ، مرد ...

مردانه ، مردانگی، مثل یک مرد، قول مردانه،قدرت مردانه؛ تحمل مردانه، مشت مردانه، صدای مردانه و...

پس فقط و فقط من هستم، که به عنوان یک مرد؛ میتواند بداند و درک کند، حجم گسترده ظلم و بی عدالتی روا شده به زن را، و من و تو میدانیم که چه کرده ایم.آری، میپذیرم از تو، که از ابتدای بودنت، در محفلی تربیت شده ای، که واژه های همه چیز مردانه را، به خوردت داده اند. اما؛ تو انسانی و نیک میدانی که هر انسانی، در هر محیط و شرایطی، آن هنگام که به اشتباهات خود پی ببرد، تغیر پذیرخواهد بود.

آری، چقدر ما خداوند را، کوچک میشمریم،آن هنگام که بگوییم، او زن را، نیمه و مرد را کامل خلق نموده است.

خداوندی که عدالت جزء لاینفک خلقت و خدایی اوست؛ چگونه میزیبد که اینچنین گوید : " و زنان را برای آسایش مردان آفریدیم"؛ آن هنگام؛ چگونه موجود کامل؛ خود زاییده موجودی ناقص است.؟

حق با توست.زنان این سرزمین، برای تو سوژه هستند؛ تا به رانندگی آنها بخندی! تا وقتی نام محفل زنانه میاید، با ریشخند بگویی؛ غیبت ...!؟

به رانندگیش باید بخندیم چون، خواستهایم همیشه از مردان بترسد، چون خواسته ایم از او بستانیم، اعتماد بنفسش را.

باید بترسد، تا مردان را، با نگاه کردن به او، چون سگان وحشی در حسرت طعمه، حیران پرورش دهی، باید، اما با دست پیش بکشی و با پا پس بزنی. اینگونه، مردانت، همه چیز را از منظر، بخاطر، در جهت و ...میل جنسی بدانند.اینگونه است، که شغل، کسب درآمد

"نان روز میشود از برای ...شب"،

و ازدواج هایت را حتی با تهدید زندان و مهریه های تا ناکجا، اعتباری به بقا نیست.

اینگونه است که ازدواج، محل روسپی گری بلند مدت ترجمه میگردد.

چگونه؛به خود اجازه میدهیم که خود را، پاسبان بدن دیگری، بدانیم، تا چه حد توهین؟تا چه مرتبه گستاخی و جسارت؟

جان میدهد، آدم؛ آن هنگام که تنها در طول یک ساعت، تنها یک ساعت از 24 ساعت شبانه روز، وزن نگاههای هرز مردان را، تحمل کند.رفیق، من در یافتن این نگاه، دریافتم که زنان؛ عجب آستانه تحمل فراتری دارند، نسبت به ما.

این، بزرگی ظلم ماست که آنها را تحمل پذیر نموده است.

غیبت میکند، نه چون زن است، چون ما خواسته ایم، اگر مردان را نیز، مجبور کنی که هر روز از صبح تا شام، تنها باشد، آن زمان درمیافتی که که چه چیزی تامل برانگیز است.

این امر که مردان با زنان یکی نیستند،امری است که از نظر علمی قابل اثبات شده و محلی است که به واسطه آن، محل خلط مبحث را بوجود آورده است.مبحث تفاوت و برابری، خیلی ساده است.زن و مرد را؛ از نظر آناتومی مورد مطالعه قرارنداده و حتی، آن دو را در دو کفه ترازو قرارنمیدهیم تا مقایسه ای انجام گیرد.

چون به نظر من، اولاً،قیاس مبحثی مشوش است، چراکه قیاس فقط میتواند، دو کاملاً همسان را، به رویارویی بخواند.ثانیاً، چنانچه از این منظر گذرکنیم، امری که بسیار مهم به شمار می آید، تشریح این موضوع است، که تفاوت در ذهن اکثریت، و به صورتی ناخودآگاه، نمایانگر برتری یکی از طرفین، مورد بررسی است.حال آنکه، برای منفک دانستن دو چیز،شرط لازم و کافی، هردو لازم است.

مردان بودند، که زنان را القاب زشت و نیکو،دادند، بهشت را به زیر پای آنها کشیدند، بهشت خداوند را با حوری ترسیم کردندو...

من حیث الامجموع، ماییو که باید شرمسار باشیم، به واسطه، کرده ها وناکرده هایمان.

و براستی که واقعی ترین و درست ترین, تعریف، آنست که، زن و مرد را؛ متفاوت، اما مکمل و دارای حقوق برابر دانست.چراکه آنچه به عنوان، دلایل تفاوت ارائه جهان؛ و جداسازی زن و مرد، برشمرده میشود، چیزی نیست چز قراردادهایی؛ که هریک، در زمان خود، برای سو استفاده ناکسان آن روزگار وضع شده است.و همگی آنها، ناقض حق آزادی میباشند؛ که انسان؛ همراه با آن؛ خلق شده است.

سبب خیر است، دشمن ما (به بهانه حقوق کارگران ذوب آهن و...)

عاقبت؛ کارگران ذوب آهن و چند واحد بزرگ صنعتی دیگر؛ که پرداخت حقوق آنها از چهار تا هشت ماه به تعویق افتاده بود؛ با عنایات و الطاف ملوکانه مدیران مربوطه، و البته؛ پس از اعتصابی کوتاه مدت؛ توانستند؛ بین دو تا چهار ماه؛ از مطالبات معوق خود را دریافت کنند.
مدیران به اصطلاح بادرایت، که هدفی جز؛ تامین روزافزون منافع ریالی صاحبان کارخانه، آنهم به هر طریق ممکن ندارند؛ هر چند که نمیتوانند با هیچ دلیل و برهان خودساخته ای، تاخیر در پرداخت مطالبات کارگران را؛ توضیح دهند؛ و این عدم توانایی در بیان و شرح علتی که به واسطه وقوع خود؛ کارگران و به دنبال آن، خانواده آنها را؛ وادار میسازد؛ تا از این پس؛ با چهره به مراتب خشن تر؛ دردناک تر و تبعیض آلود تری از زندگی، دست و پنجه نرم کنند.اما؛ بی شک؛ لطف بسیار بزرگی به کارگران ما نموده اند
آنها، برخلاف تصورشان؛ باهوش نیستند وجماعت کارگری نیز، از قرار گرفتن در ضرب المثل "دختر همسایه هرچه *چل تر برای ما بهتر"
آری، چرا که کارگران؛ آرام آرام؛ دریافته و درمی یابند که اعتصاب عمومی آنها؛ کارآمدترین و بهترین اهرم فشار بر کارفرمایان است
هرچند که عدم پرداخت به موقع حقوق کارگران؛ آنها و خانواده آنها را؛ با مشکلات و معظلات فرآوانی روبرو ساخت، اما، به این وسیله به آنان؛ آموخت که به خود باوری نیروی جمعی خود، دست یابند و همچنین، درک کنند که اتحاد و اخوت آنها؛ با یکدیگر؛ برای همه کارگران مفید فایده ترخواهد بود،تا آنکه اجازه دهند؛ تضمین سلطه کارفرما با پراکندن تخم تفرقه و عداوت؛ مابین آنها؛ پرورش یابد
*:دیوانه

به آدرس زیر ایمیل بزنید و انتقادات و پیشنهادات خود را مطرح کنید :

Email Icon by Parstools.com