این روزها؛ هر روزش که میگذرد، ؛ احساس میکنم؛ سخت تر چیزی پیدا میشود که بتواند، لبخند را نه تنها بر روی لبانم، بلکه به غم انگیز ترین قسمتهای تاریک و افسرده خاطرات هین ایام درونم؛ بیاورد.
آری؛
آری، . . .
بهانه ها؛
بهانه های شادی؛ احساس های بهانه گیرکُن؛
احساس غیرقابل توصیف اولین بوسه ؛
بهانه های ماندن ، . . .
این روزها خیلی کم شده اند؛
این روزها؛
شادی هایمان؛ سیاهپوش اند از وسعت تلخی های همین روزهامان؛
و
اما آن اندک؛ همین اندک بهانه های باقی؛
خوبند؛
خیلی خوبند؛ خیلی می ارزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر بدهید