جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

من خود؛ روی آمدن به خاوران را ندارم...

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد ...

سخت است؛
در سرزمینی، اندیشیدن، ممنوع باشد.
سخت است،
تاوان این میوه ممنوعه، گلوله باشد.
سخت است،
نگذارند، قدم بر مزار عزیزت گذاری.
سخت است؛
برای ما ماندن؛ بدون تو،
اما؛ از همه سخت ها سخت تر؛ خجل شدن است.
خجلیم از آنکه بیست و یک سال از رفتنت میگذرد؛
اما همچنان؛ تاوان اندیشیدن؛ در سرزمینمان، گلوله است.
آری، من خود، توان و روی آمدن به خاوران را ندارم عزیزکم.
بخدا ندارم.
(لینک خبر)
باز هم تهدید و ارعاب برای رفتن به خاوران
http://www.iranpressnews.com/source/074096.htm

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر بدهید

به آدرس زیر ایمیل بزنید و انتقادات و پیشنهادات خود را مطرح کنید :

Email Icon by Parstools.com